دنیای ِ یه آدم ِ معمولی

من یه آدم ِ معمولی ام !  

 

وقتی بدنیا اومدم دختر بودم ، دختر ِ دوم ِ خانواده ! نه فرزند ِ ارشد بودم که همه بی صبرانه منتظر ِ اومدنم باشن و برام سیسمونی دُرُس کنن و ازون چند روزگی قربون صدقم برن و نه تَه تغاری بودم که بگن این دیگه آخریه و عزیز کرده ی خونَس ، هر چی می خواد براش فراهم کنید و نازشو بکشید ! پسرم نشدم که توو دید ِ دیگران اگه پسر می شدم بعدِ یه دختر ، جفت جور می شد و دو بچه کافی بود .  

 

  

  

معمولی و طبیعی بدنیا اومدم ، غذای معمولیه بچه هارو خوردم و لاستیکی شدم ! کم پیش می اومد اسباب بازی های نو و متعلق به خودم داشته باشم ، بیشتر اسباب بازی های خواهرمو بازی کردم و البته اونائی رو که اون طفلک حسرت ِ بازی باهاشونو داشت ، من خراب کردم . 

 

 دختر ِ کچل و بوری بودم ، چشمای ریز و فکور و پر از سوالم به بابام کشیده بود و تیپ ِ کلی صورت و سفیدیم به مامانم ! نه خوشگل بودم که دل ِ اطرافیانمو ببرم و هی برام اسفند دود کنن ، نه زشت بودم که غیر قابل تحمل باشم . از قرار ِ معلوم شیطونم بودم ( خب معمولاً بچه ی آروم توو نگاه ِ دیگرون دوست داشتنی تره ، البته بی ادب نبودم ) .  

  

 توو مدرسه دولتی درس خووندم و با بچه های معمولی دوست شدم . انضباطم همیشه بیست بود ولی وضع ِ درسیم معمولی بود . نه شاگرد زرنگ و نور چشمی معلما بودم ، نه شاگرد تنبل و شلوغ ِ کلاس ! ازون کودکی به هنر ( نقاشی کردن ، حفظ کردن شعر و آواز خووندن ، داستان های خیالی نوشتن و حتی شعرای من در آوردی خوندن و ... ) علاقه ی زیادی داشتم . همیشه توو گروه های سرود مدرسه شرکت می کردم و یه بارم توو گروه تئاتر با اشتیاق ِ تمام عضو شدم ولی نقش های خوب به دیگران سپرده شده بود و یه نقش ِ کوتاه ِ معمولی قسمتم شد .  

 

 خودم می رفتم و از ناظم و معلم ِ پرورشی خواهش می کردم که اجازه بدن مثلاً فُلان شعری که آماده کرده بودم سر ِ صف بخوونم و بالاخره راضی می شدن ! نمی فهمم چرا همیشه توو مدرسه ها به تعدادی دانش آموزای خاص خیلی اهمیت می دن و هی به اونا می گن بیا شعر بخوون و اینو بخوون اونو بخوون و حاضر نیستن بین ِ دانش آموزای دیگه جستجو کنن و استعداد هارو کشف کنن ؟! صِدام عالی نبود ولی بدم نبود ! دوستام همیشه تشویقم می کردن که برو حتماً شعرتو بخوون !    

 نه علاقمند به رشته ی ریاضی بودم ، نه تجربی و انسانی ! چیزی که من دنبالش بودم هنر بود اما توو اون شهرستانی که ما زندگی می کردیم هنرستان نبود و البته مشاور ِ مدرسمون هم ( مثلاً مشاور بود و باید راهنمائی می داد ) فک می کرد که من چون دختر ِ بابامم ( چون بابام آدم ِ شناخته شده ای بود و همیشه این موضوع عرصه ی زندگی رو در اون شهرستان بر ما تنگ و تنگ تر می کرد ) باید حتماً ریاضی بخوونم و هر چی می گفتم علاقه ندارم نمی پذیرفت و منم مجبور شدم که رشته ی کامپیوتر ( فنی و حرفه ای ) رو انتخاب کنم !  

 

 زندگی ِ خونوادگیمون یه زندگی ِ معمولی بوده همیشه ! نه ثروتمند و بی درد بودیم ، نه محتاج و نیازمند ! بابام مدیر ِ مدرسه بود و یه حقوق ِ معمولی ِ کارمندی می گرفت و مامان خانه دار ، به قول ِ معروف همیشه اون آب باریکه رو داشتیم ، کم و زیاد می شد ولی قطع نمی شد !  

 

 بالاخره بعد از گرفتن ِ دیپلم ازون شهرستان و زیر ِ ذره بین بودن خلاص شدیم و باز هم اتفاقاتی توو زندگی افتاد که منو از چیزایی که بهشون علاقه داشتم دور و دورتر کرد ، اما من هیچ وقت رویاها و علاقه هام رو فراموش نکردم !  

 

 معمولی بزرگ شدم و گاهی دلم می خواست جای فلان آدم ِ خاص بودم که به خاطر ِ موقعیتش ، هنرش ، ظاهرش یا ... توو چشم و مهم بود و گاهی دلم می خواست هیچی نبودم ، حتی یه آدم ِ معمولی ! اما گاهیم فک می کردم معمولی بودن از همه چیز بهتره !  

 

 همیشه معمولی بودن بهتر از اینه که یه مدت خاص باشی و بعد ِ یه مدت تبدیل به یه آدم ِ معمولی بشی یا اصلاً هیچی نباشی و دیگه هیچ کس حتی اسمتم به زبون نیاره ! حالا اگه ازین معمولی بودنت به یه جائی برسی که خاص بشی خوبه ، ولی هیچ وقتم یادت نره که یه روزی یه آدم ِ معمولی بودی !  

 

آدم های معمولی مثل ِ من توو این دنیا زیادن ، گاهی که بینشون راه می ری ، می شینی و حرف می زنی یواش یواش گم می شی و یادت می ره که تو هم یه آدم ِ معمولی ای !  

 

 

 

 تَه نوشت ۱: وقتی مامی دامنشو بالا می زنه و پاها و زانوهای کج و وَرم کردشو نشونم می ده و از درد ِ پاهاش ناله می کنه ! وقتی غرق ِ حرف زدن می شه و قصه و خاطره تعریف می کنه و می خنده ، یهو وسطش بُغض می کنه و اشک توو چشماش جمع می شه  ، بعد ِ یه کم نشستن هم از درد ِ کمر و پُشتش روو تختش ولو می شه و از خدا مرگ می خواد ، توو فکر فرو می رم ، چند سال  بعد ِ خودمو می بینم ! دردهای آدمی هیچوقت تمومی نداره ! به نظرم بدترین دعایی که می شه در حق ِ یه جوون کرد اینه که بگی الهی پیر شی ! 

 

تَه نوشت ۲: دخترک ِ زبون دراز هم اومد توو همسایگی ِ ما ! خوش اوومدی ! 

 

تَه نوشت ۳: دلو سوزوندی و رفتی...

نظرات 46 + ارسال نظر
آقای رز سیاه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 03:22 http://blackrose1988.blogfa.com

دختر معمولی اونم فلوت زن !!؟
انگاری این دنیا بهت خوش نگذشته که انقد با ناله نوشتی !!
ته نوشت۱:پس الهی پیر بشی!!
ته نوشت۲:خوش اومد
ته نوشت۳:شعر جالبی بود
73673

چیه ؟! عجیبه ؟!
واقعاً با ناله بود ؟!!

تَه نوشت ۱: بدجنس !!!

آقای رز سیاه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 03:26 http://blackrose1988.blogfa.com

اول شدیم
منتظر جایزش هستیم
29369

آقای رز سیاه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 04:26 http://blackrose1988.blogfa.com

نمیدونم من اینجوری برداشت کردم !؟

پ.ن: گوشی کارساز نیست !!
فنی ها انقد خسیس نبودن ها تازه دوم و سوم شدم
36514

نه دیگه ! خدائیش با ناله نبود !

مدیونی اگه فک کنی داشتم خودمو می زدم به کوچه علی چپ !
خسیس نیستم ! خب جایزه چی می خوای ؟!

soroush شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 07:12 http://0osorousho0.blogfa.com/

دختر جون اگه مامانت جلوت درد دل میکنه تو باید دلسوزیشو بکنی نه اینکه فرتی به فکر خودت افتادی.
ای جوون دوست...
تو یک معمولی بی نظیری!

مامانم نیست ! مامانم هنوز جوون تر از این حرفاست ، هر چند اونم از کار زیاد خودشو داره به این روز می ندازه! راجع به مامی توو وب ِ قبلیم چیزایی نوشته بودم !

هیچِشَم من جون دوست نیستما !

لطف داری !

soroush شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 07:12 http://0osorousho0.blogfa.com/

با تبادل لینک موافقی؟

هر چند اصلاً ازین پیشنهاد خوشم نمیاد ولی
اوکی.

دخترک زبون دراز شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 08:56 http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com/

سلام...
آدم معمولی باشه بهتر از لینه که بعد یه مدت همه یادشون بره خیلی خوب گفتی...

دخترک زبون دراز شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 08:57 http://dokhtarezabonderaz.blogsky.com/

مرسی واسه خوش امد گویی همسایه...

خواهش می کنم. کاری نکردم.

الهه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 09:31 http://khooneyedel.blogsky.com/

سلااااااااااااااااام عزیز دلممممممممممممممممم....
دلم برات یه ذره شده بووووود به خداااا....
خوش اومدی....چه خوب که همسایه مون شدی حنانه جونم...خونه ی جدیدت مبارک باشه....ایشالا پر از خاطرات شیرین باشه اینجا برات.....
در مورد پستت.....هر آدمی همین که خودش باشه و تظاهر به خاص بودن نکنه،یعنی به اندازه ی کافی خاص و متمایزه...
ته نوشت 1 رو که خوندم یاد مامان بزرگم افتادم...
پیری چیز بدی نیست حنانه...درواقع این خودمونیم که باعث پیری خودمون میشیم!به فکر پاهای مامانت هم باش...منکه براش دعا میکنم که سلامتی مفاصلش رو بدست بیاره
عاشقتممممم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام الهه ی مهربونم.
منم همینطور ! باور کن دیشب کلی یادت بودم و می خواستم امروز بیام وبت احوالتو بپرسم !
مرسی عزیزم. امیدوارم.

آره الهه اینکه خودمون باعث پیری خودمون می شیم قبول دارم ، راست می گی ! مامانم نیست ، قبلاً راجع به مامی یه پست نوشته بودم ، یادته ؟! خب ۸۰ و خرده ای سالشه الان و چون توو جوونیهاش زیاد کار کرده به این روز افتاده ! مرسی از دعات نازنینم .
منم عااااااااااااااااااااااااااشقتم.

الهه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 09:38 http://khooneyedel.blogsky.com/

خصوصیت رو هم چک کن عزیزم

م . ح . م . د شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 09:52 http://baghema.blogsky.com/

سلامممممممم ... وبلاگ جدید مبارک

سلاااااااااااااااااااااااااااااام. مرسی محمد.

مجتبی شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:15

سلام
یه معمولی دوست داشتنی حالا بیا برای ما شعر بخون
شعرت که خیلی خوب بود
الهی خوش باشی

سلاااااااااااااااااااااااااااااام.
ممنون.
لطف داری !

روشنک شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:22 http://hasti727.blogfa.com

خونه نو مبارک حنانه عزیزم
شاید تو نظر خودت معمولی باشی ولی در چشم دنیا تکی خاصی بی نظیری ...چون هیچ کس دیگه مثل تو نیست و حتی توانایی هاش هم شبیه تو نیست....پس به وجود نازنینت افتخار کن و ارزو میکنم که روزی بر بلندای قله ای بدرخشی و همیشه در قله بمونی....
اون روز دیر نیست

ممنونم روشنک جون.
حرفات عالی بود ! محشر بود ! مرسی از این حرفای قشنگت !
آره دیر نیست و همه ی ما در حین معمولی بودنمون تک و منحصر به فردیم !

بهار مامان امیر شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:31 http://oribad.blogfa.com

سلام.. منزل نو مبارک..
این آدم معمولی رو خوب نوشتی .. شاید من هم یک آدم معمولی باشم..

سلااااااااااااااااااااااااااااااام. ممنونم.

عشق هرگز نمی میرد شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:38 http://love-never-dies.blogfa.com/

سلام گلم

بی صدا رفتی


کلبه ی نو مبارک

سلااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
مرسی.

عاطفه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:44 http://hayatedustan.blogfa.com/

خونه ی نو مباااااااااارک

مرسی عاطفه جان.

رها پویا شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 10:54 http://gahemehrbani.blogsky.com/

اول که خوش اومدی به بلاگ اسکای.
با دل خوش بنویسی دخترکم الهی
تو هر چقدر هم که معمولی باشی برای من که خاصی . یه دوست خاص و خوب. جایگاهت خاصه اون هم تو دل ها عزیزم.

ممنون رهای عزیزم.
مرررررررررررررسی از این همه لطف ! خجالتم می دی .
تک تک شما دوستای گلم هم برای من جایگاه خاص خودتونو دارید !

پونه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:36 http://jojo-bijor.mihanblog.com

سلام عزیزم .
خونه نو مبارک الهی از در و دیوارهای اینجا برات عشق و محبت بباره.

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام پونه جون.
مرسی نازنین. همینطور هست به لطف قدوم شما دوستای نازنین.

سوریا شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 11:37 http://soorya.blogfa.com

چه خودمونی بود این پستت

گل گیسو شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 12:14 http://gol-gisoo.blogsky.com/

سلـــــــــــــــــــاااااااااااام
خونه ی نو مبارک حنانه جان
همین احساس ناب و هنریت تورو تبدیل به یه دختر متواضع و خاص کرده عزیزم
خیلی مواظب مامان گلت باش
الان میرم لینکنو عوض میکنم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
مرسی گل گیسو جان.
از لطف زیادت ممنونم.
مامی مامانم نیست ! قبلاً در موردش توو وب قبلیم یه پست نوشته بودم .
بازم مرسی . مررررررررررسی .

ما(ریحانه) شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 13:14 http://ghahvespreso.persianblog.ir

سلاااام حنانه جان.. خانه جدید مبارک.. ایشالا چرخش واست بچرخه!!!
آره معمولی بودن خیلی بهتر از اینه که خاص باشی و بعد معمولی بشی.. اون جوری از عرش می کویوننت به فرش....

سلااااااااااااااااااااااااااااام ریحانه جان.
ممنونم عزیزم.

ما(ریحانه) شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 13:18 http://ghahvespreso.persianblog.ir

فقط یه چیزی حنانه جون این کامنت دونی بلاگ اسکای خیلی دیر باز می شه و بد میاد بالا... مال بلاگفا عالی بود از این نظر...

آره قبول دارم. یه خوبی هایی بلاگفا داره ، یه خوبی هایی بلاگ اسکای !

عاطی شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 13:18 http://parvaze67.blogfa.com

سلام حنانه جون .
تو هم اسباب کشی کردی ؟ خونه ی نو مبارک . ببخشید دست خالی اومدیما .
شاید به ظاهر معمولی باشیم ولی روح و احساسات و فکر و دل هر کدوممون خاصه و نایاب .
کاش قدر این خاص بودنو بدونیم . یه آدم معمولی خاص بودن بهتر از یه آدم خاص معمولی بودنه .
شعرش خیلی قشنگ بود .

سلاااااااااااااااااااااااااااام عاطی جان.
مرسی عزیزم. حضورتون بهترین کادوئه !!!
هر کدوممون در جایگاه خاص خودمون خاصیم هر چند که معمولی باشیم.
آره ، باهات موافقم !
مرسی.

آرمین شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 14:59 http://www.musicarmin.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممممممممممممم


خوبیییییییییییییییییییییی؟؟؟

بگم جوون بمونی یا پیرشی ؟؟؟

کدوم شهرستان بودین شماا ؟؟ شیراز بودین؟؟

سلاااااااااااااااااااااااااااام.
خوبم. تو که خوبی ؟
هیچ کدوم ! فقط عمرم مختصر مفید باشه !
شیراز نبودیم !

آقای رز سیاه شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 15:53 http://blackrose1988.blogfa.com

سلام
شوخی کردم همین شما بنویسید برای ما جایزه است
08481

آرمین شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 17:50 http://www.musicarmin.blogfa.com

آها یعنی نمیخوایی بگی کجا بودی ؟؟

یعنی باور کن خیلی زیاد دوس دارم بدونم کدوم شهر بودی باور کن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سیامک(من و قلم پر) شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 18:29 http://manoghalamepar.blogfa.com/

خوندمت خوشم اومد

مرسی.

شهاب شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 19:09 http://chertgah.blogfa.com

سلام
معتقدم معمولی بودن لذتی دارد که هیچ آدم خاصی نمی چشد!

آلنی شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 19:22 http://alone-version.blogfa.com

هوووووووووووووووووووووم
انگار باید منم خاطرات کودکیم رو بدم برام بنویسی. اینجوری که تو از کودکیات می گی وسوسه میشم. اما یادت باشه همه آدما معمولین اما برای یک نفر و فقط یک نفر میشی خاصتریت آدم روی زمین.

سبز باشی و بی کران

منم مشتاقم بنویسما !!!!! فقط حق الزحمه چقد می دی ؟!!!

فاطمه (شمیم یار شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 20:43

سلاممممم حنانه خوبم
مبارکا باشه اسباب کشی..
بدون تعارف پستت رو خیلی دوست داشتم..ممنونم خانومی
یه جورایی معجون معمولی وخاص رو به بالا ر دوست دارم

سلااااااااااااااااااااااااااااااام فاطمه جان.
مرسی .
ممنون گلم ، لطف داری !

الهام شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 21:37 http://sampad82.blogfa.com

سلام...یه جمله واسه اینکه اقلا واسه تو نوشت ۲ کمتر غصه بخوری!
مامانا که اگه کمر دردو پا دردو زانو درد نداشته باشن که مامان نیستن...همه ی مامانا مثل همن...
دوس داشتم نوشتت رو...خیلی...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام.
یعنی نشونه های مامان یودن و مامان بزرگ بودن ایناست دیگه !!! الهام جون من نه می خوام مامان باشم نه مامان بزرگ !!!
ممنونم عزیزم.

آلن شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 21:59

متن جالبی بود.

ولی من نظرم اینه که همه آدما خاصن.
هیچ وقت ؛ هیچ آدمی مثل تو نیومده و نخواهد اومد.
همه آدما یونیکن.
منتها خیلی از ماها خاص بودن خودمون رو شکوفا نمی کنیم.

مرسی.

همه ی آدمها یه معمولیه خاصن ، نه ؟!

آلن شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 22:00

در ضمن خدمتتون عارضم که ؛ اولن خونه جدید مبارکه.
ثانین همسایه ما شدین هم مبارکه.

پول شارژ رو ماه به ماه میام جمع میکنم.
لطفن آخر ماه بهونه مهونه نیارید آبجی.
آبباریکلا.

ممنون . چه همسایه مهربونی !!! به به !!

چشم !! خب بزار یه دو روز از اومدنم بگذره ، ببین بهونه میارم یا نه ؟!! خیالت راحت من قبل از همه پول شارژمو میارم خدمتتون قربان!

دختر ایرونی یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 00:12 http://iranian-girl22.blogfa.com

سلام خانومی خونه ی جدید مبارک
امیدوارم این جبه جایی واست خوب باشه و همیشه شاد باشی

سلاااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
مرسی.
امیدوارم و ممنون.

دختر ایرونی یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 00:14 http://iranian-girl22.blogfa.com

منظورم "جابه جایی" بود

★★★ بهمن یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 01:26 http://bahmankarimi.blogfa.com

سلام...
خوندم...
کمی دلم گرفت / منم زیاد از درد ناله کردم و بعد از خدا فقط مرگ خواستم! بماند که بارها به فکر خودکشی هم افتادم و به خاطر عزیزانم این کار رو نکردم...

سلاااااااااااااااااااااااااااام.
خوب کردی که خودکشی نکردی ! هر قدرم درد بکشیم خود کشی علاجش نیست دوست من !

یغما یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 13:21

سلام
شناخت مارو بی وفا؟
خونه ی جدید مبارک
دلم برای روزایی که هرروز بهم سر میزدیم تنگ شده...
برای حرفات...
برای خود خودت...
دوست دارم

سلااااااااااااااااااااااااااام.
مگه می شه نشناسم ؟! من گفتم شاید تو دیگه منو نمی شناسی !
منم دلم برا حضورت تنگ شده ! من که هستم ، تو نیستی ! کجاهایی ؟!

علی لرستانی یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 16:24 http://alilorestani.persianblog.ir/

سلام
منم گمون میکنم بهتره معمولی باشی تا اینکه بخوای به همه ثابت کنی که بهترینی
هنوز ما به حال و هوای اینجا عادت نکردیم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام.
درسته !
انشالله عادت می کنین !

فاطمه یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 16:52 http://whitehour.persianblog.ir/

منم شبیه تو هستم
با یکم تفاوت
یکم جسور تر منزوی تر بد اخلاق

الهام یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 20:04 http://sampad82.blogfa.com

اوهوم دیگه...نیس؟!
همیشه گله دارن از درداشون! تا حالا دیدی بابات بگه کمرم درد میکنه؟!
پس بابا شو!!

این دیگه ازون حرفا بوداااا !!!

بچه مثبت یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 20:22 http://o-mosbat.blogfa.com

ادم معمولی عذاب اوره

نه


زندگی معمولی عذاب اوره

عذاب آور که خب نه خیلی ، شاید گاهی آدم کمی رنج ببره ! ولی به نظرم از خاص بودن بهتره هااااا ، البته خاصی که موقتی باشه !

کوروش یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 23:20 http://www.paaraaziit.blogfa.com

با درود ...
وب بسیار زیبایی دارید
پر از مطالب مفید
بسیار خرسندم از آشنایی با شما
منم با 2 مطلب جدید به روزم
با آمدن خود مرا سرافراز
وبا نظر خواهیتان منو راهنمایی کنید

کاغذ کاهی(نازگل) دوشنبه 22 فروردین 1390 ساعت 08:12 http://kooche2.blogfa.com

غیر عادی بودن خوب نیست ... اینکه تو خودتی نه کمتر و نه بیشتر این ارزش داره ...
اینکه با یه سیر آرام ومنطقی بزرگ شدی ...
خیلی خوشم اومد که میرفتی و خودت میگفتی میخوای شعر بخونی ... این یعنی یه شخصیت سالم .. یعنی اعتماد به نفس ....
تو دوست داشتنی و عزیزی ..

مرسی نازگل جونم. خجالتم می دی !
تو هم دوست داشتنی و عزیزی مهربون !

خودم دوشنبه 22 فروردین 1390 ساعت 16:42

واااااااااااااای حنانه جونم میدونم که درکم میکنی ....
انقده توو هپروت بودم و این چند روز که فقط پست ها رو میخوندم و معمولا کامنتی نمیزاشتم چون چند مورد جا به جا کامنت گذاشته بودم .. واسه همین صبریدم که بهتر تر شم بعد بیام و دوست داشتنی هامو بخونم ...
عزیزم هر چیزی که نوشتی رو کاملا لمس کردم ... من هم یه آدم معمولی ام ... البته یکم با هم فرق داریم ولی خب بازم زیاد فرقی نداره چون من هم معمولی بودم و هستم .... البته بماند که گاهی خل و چل میشم و اونوقت دیگه معمولی نیستم بلکه خلم ...
خیلی بامزه نوشتی نازنینم ....
مراقب خودت باش ... تو برای من یه آدم معمولی نیستی ها ... برای من حنانه بانوی فلوت زنی ...

آره گلم، درکت می کنم ! حسابی مواظب خودت باشیا !
نگران نباش ! خل بودن یکی از نشونه های آدم های معمولی ام هست !
مرسی عزیزم.
قربونت برم مهربووووووووون !

بچه مثبت دوشنبه 22 فروردین 1390 ساعت 19:42 http://o-mosbat.blogfa.com

منظورم هیجان
البت غیر کنکور این دیگه زیادیه

دقیقاً متوجه منظورت نشدم بچه مثبت جان !

برنا دوشنبه 22 فروردین 1390 ساعت 20:55

به به سلام علیکم و رحمه الله ...
ماشالله
منزل جدید مبارک
به سلامتی ..

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته حاج آقا !
تبارک الله !
خیلی ممنون.

مرمر خانوم چهارشنبه 24 فروردین 1390 ساعت 19:35

چقد جالب منم عین تو بودم و هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد