از تو عبور می کنم ، شاید هَوامو حس کنی...

توو خیابونای شلوغ ، بین ِ این همه آدم که پرسه می زنم ، گاهی دلم می خواد یه آدم ِ نامرئی باشم ، هر جا که دلم می خواد برم ، هر جا که دوست دارم سَرَک بکشم ، پیش ِ هر کسی که دوست دارم برم ، هر جور که دوست دارم لباس بپوشم و راه برم و هر وقت خواستم بخندم و گریه کنم ، از دید ِ یه سری آدم ها هم در امان باشم ! یه آدم ِ نامرئی که همه چیزش نامرئی باشه ، حتی صداش ، تا کسی به هیچ وجه حضورش رو حس نکنه !  

اونوقت چقدر راحت می تونم زندگی کنم . هر جا که دلم بخواد و در کنار هر کی که دلم می خواد زندگی می کنم ، حتی بدون ِ اینکه اون حس کنه ! شاید اینجوری بهتر باشه ! اون زندگی ِ خودشو می کنه و منم زندگی ِ خودمو اما در کنار ِ اون !  

 

روح بودن هم خیلی خوبه ها ! سبُک ، رها ، آزاد و بدونِ هیچ حد و مرزی پرواز کنی به هر نقطه ای که می خوای ! همیشه حسرت ِ پرنده هارو می خورم که چقدر آزادن ، که چقدر ... 

 اما همون روح بودن از همه چی بهتره ! البته از طرفی هم وقتی احساس ِ خطر می کنی ، مثلاً یه چیزی رو می بینی که آدم های دور و برت نمی بینن ، می خوای مطلعشون کنی ولی نمی تونی ! مثلاً برای عزیزترین کسانت می خواد اتفاقی بیافته و خبر ندارن و دلت می خواد بهشون بگی ، ولی نمی شه ! فِک کنم اینجوری خیلی حرص بخورم ، خیلی ! 

 

نه ، فِک کنم همون آدم باشم بهتره ! کاش می شد آدمی باشم که هر وقت دوست داشتم لباس ِ سنگین ِ جسم رو می تونستم از تنم در آرم و به پرواز در بیام و هر وقت لازم شد دوباره بپوشمش ! آره ، اینطوری بهتر می شد... 

 

 

 

تَه نوشت ۱: از نگاه های هرزه و پُر از هَوس ِ بعضی از آدم ها حالم به هم می خوره ! نمی دونم می شه اسم ِ اونهارو مرد گذاشت ؟!!! 

 

تَه نوشت ۲: فردا روز ِ مَرد و روز ِ پدره ! به مَردای واقعی ِ این دنیای مجازی و تمامی ِ پدران ِ محترم این روز رو تبریک می گم !  

 

تَه نوشت ۳: امروز یه پسر بچه ی ۳ ساله با مامانش اومده بود کتابفروشی ! 

من : عزیزم ، اسمت چیه ؟   

مامان ِ بچه : اسمش کوروشه ! 

من : وای ، چه اسم ِ قشنگی !! کوروش خان ! آره ؟ 

بچه : من کوروش اَم ! 

همکارم : کوروش ِ کبیری ! 

بچه : خودت کبیری ! من کوروش اَم ! 

همکارم : کبیر یعنی بزرگ ! تو هم بزرگی ! 

بچه : خودتی ! من کوروش اَم ...  و این داستان می توانست ادامه داشته باشد... 

 

واااااااااااااااای مُرده بودم از خنده !  خیلی قیافش بامزه و زبونش شیرین بود ! مامانش می گفت هر کی هر چی بهش می گه ، همش می گه خودتی ، من کورش اَم ! می گفت یه بار یه خانومی بهش گفت : وااااااااااای چه پسر ِ خوبی ! به خانومه گفت : خودتی ! من کوروش اَم ! ... بچه طفلک نوارش گیر کرده بود !

نظرات 29 + ارسال نظر
پونه پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 01:34 http://jojo-bijor.mihanblog.com

روز مرد به همه ی مردای واقعی مبارک
یعنی اول شدم

سلااااااااااااااااااااااااااااام عزیز دلم !

مبارک !

بعله ! بالاخره بعد از ساعتی یه کسی پیدا شد یه سری به این مخروبه ی ما بزنه و چراغش رو روشن کنه !
حالا چراغارو خاموش کن ، پول ِ برق زیاد میاد ! به من چه ؟ رضا صادقی می گه !

پونه پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 01:34 http://jojo-bijor.mihanblog.com

واییییییییی اووووووووووووووووووووووووول

وااااااااااااااااااااااااااااااااااای دومم شدی !!!

پونه پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 01:35 http://jojo-bijor.mihanblog.com

کورش گفتی یاد کورش کلکله خودمون افتادم

آره ! خودمم یادش افتادم !

سومم شدی !!!

لیلا پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 02:07 http://http://manoto1363.blogfa.com/

روز مرد یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟
این روز باید به پدران ایران زمین تبریک گفت
دوست داشتی یه سر به ما بزن

روز مرد یعنی روز علی ! علی یه مرد واقعی بود !

هنوزم مردایی هستن که سعی می کنن مثل اون باشن ، مرد باشن به معنای واقعی ! روزشون مبارک !

کاغذ کاهی(نازگل) پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 06:23 http://kooche2.blogfa.com/

عیدت مبارک حنانه ی عزیز

خیلی بچه هه بامزه بوددددد

مرسی نازگل جان. عید تو هم مبارک نازنین.

کیانا پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 08:26 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااام حنانه جونم

من خیلی وختا دلم میخاد نامرئی شم ،وای خدا خیلی حال میده ...کسی نبیتن و بزنی توو خط مردم آزاری ،هی همه رو اذیت کنی


آخ دختر من هی داره بهت حسودیم میشه ...خب منم دلم میخاد بیام اونجا کار کنم دیگه

روز همه مردا بابای عزیزت مبارک

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.

ای بدجنس ! پس تو قصدت‌ مردم آزاریه ؟!
البته منم تا یه حدی موافقما ! بعضی ازین آدما که خیلی دلم ازشون پره بد نیست یه کم اذیت کنیم !

الهی ! خب بیا جای من کار کن ! من فداکارانه شغلم رو به تو دوست جانم واگذار می کنم ! حالا دیگه گریه نکن !

مرسی. این روز رو از طرف من به بابات تبریک بگو !

جزیره پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 08:38

سلام
من با توجه به پست دیشب کورش تمدن به مردا تبریک نمیگم اصلا.
بابا صدرحمت به همون جنس مونث


درمورد روح بودن هم یشنهاد جالبیه ولی کسل کننده ست اخه.هم روح بودن هم ادم بودن هم که ناجوانمردیه اخه

گفتی کورش یاد کورش تمدن افتادم

سلاااااااااااااااااااااااااااام.

آخه جزیره جان مرد داریم تا مرد ! مرد داریم صرفاً فیزیکی مردونه ، مردم داریم هم فیزیکی و هم شیمیائی و هم روحی ! الان کاملاً متوجه شدی چی گفتم دیگه ؟!

اول اینکه چرا کسل کنندست ؟ به نظر من که خیلی هم تنوع داره !
بعدم چیش ناجوانمردانست ؟! من که نفهمیدم !

آره ، اصلاً چطوره این ته نوشت ۳ رو تقدیم کنم به کوروش تمدن ؟ آخه هر کی می خوونه یاد کوروش تمدن می افته و قراره بیافته !

م . ح . م . د پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 10:03 http://www.baghema.blogsky.com/

سلاممممممممممممممم بر خوش صدا ترین خواننده ی آکادمی موسیقی جوگیریات


عیدت مبارک ... وای خدا چقد اون بچه با نمک بوده ب خدا

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر م . ح . م . د خان گل گلاب !
بابا دیگه انقد هندونه زیر بغل ِ من نده ! زور ندارم نگهشون دارما ! مرسی محمد ! لطف داری !

مرسی. روز و عید تو هم مبارک !
آره واقعاً ! دلم براش تنگ شد !

جزیره پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 10:21 http://jaziretabrik.blogfa.com/

خب ناجوانمردانه ست دیگه. بابا میری تو خلوت مردم.حرفاشونو دزدکی میشنوی بعد باز فردا ادم میشی میتونه از پشت خنجر بزنی یا باج بگیری اصلا
تازه اومدو اون ادم خواست تو خلوتش پشت سرت حرف بزنه بعد تو میری میشنوی فردا که باز ادم شدی باز به خونش تشنه میشی

راستی چرا بحثو عوض میکنی؟من اومده بودم دعوا.
بله.این چه وضعشه؟سروصدات که همیشه بالاست.صداتو که همیشه میبری بالا و اواز میخونی تازه جدیدا فکرای خبیث هم داری که روح شی.ما تو این محله ارامش که نداریم حداقل یه سری به خونمون بزن ببینیمت دلمون باز شه

از دست تو بچچه !

من توو فکر اینم که روح شم به دلائل دیگه ای ، اونوخ تو به چه چیزایی فک می کنی !

خیل ِ خب حالا ! آبروی مارو بردی ! چشم خونتم میام !

وانیا پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 12:55

سلام حنانه جونم
چقدر دوست دارم این سبکی و بی وزنی و رها شدن رو

سلااااااااااااااااااااااااااام عزیز دلم.
آره وانیا ، منم دوست دارم ، خیلی !

ما(ریحانه) پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 13:59 http://ghahvespreso.persianblog.ir

سلاااام حنانه جان.. خوبی؟ عیدت مبارک..
از این نگاه های هرزه نگو که دلم خوووونه!!!!
منم به همون تعداد اندک مردان واقعی تبریک میگم و امیدوارم نسلشون منقرض نشه...
چه بچه هه بامزه بود.. احیانا مهد کودک میرفته که این جمله رو یاد گرفته

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام ریحانه ی گلم.
مرسی عزیزم. عید تو هم مبارک !
واقعاً آدم نمی دونه چی بگه ریحانه ؟! وقتی می بینم یه مرد که در واقع نامرده ، به خودش اجازه می ده با اون چشماش بهم بد نگاه کنه و حرفی بهم بزنه که ... استغفرالله ! یعنی چقدر می تونن کثیف باشن ؟! چقدر ؟! کاش مردای واقعاً مرد تعدادشون زیاد بود ! کاش !

آره مامانش می گفت تازه رفته مهد کودک اونجا یاد گرفته !

آسانا پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 15:06 http://asanaaa.blogfa.com/

سلامممممم دوس جون:

از آخر شروع میکنم

خیلی پسر باحالی بود

کلی خندیدم دستت درد نکنه

روز مرد رو به همه مردای واقعی تبریک میگم

نه دیگه اسم اونا مرد نیس گرگ ان اوناا

به خاطر همین گفتم روز مرد های ...واقعی...

واااای حنانه جون منم دقیقا این آرزو رو دارم

البته نه همیشه

دوس دارم هر وقت دلم خواست نامرئی بشم و هر وقت دلم خواست مرئی

بابا اینجوری که دیگه نیازی به لباس نیس

ولی خیلی تجربه جالبیه

میتونی پیش هرکسی که دوس داری بری چه عالی

اینجوری مسافرت هم مجانیه

می تونی رایگان به هر جا که دوس داری سفر کنی

سلااااااااااااااااااااااااااااااام آسانای گلم.
منم از آخر شروع می کنم !

آره راس می گی مسافرت مجانی هم خیلی خوبه ها ، دیگه نگران سقوط هواپیماها هم نیستیم !
راس می گی دیگه لباس لازم نداریم که ! از بس سر ِ این پوشش و اینا طرح های ضربتی می زارن آدم دیگه قاط می زنه فک می کنه روحم هست باید خودشو بپوشونه !

از اون گرگ های به ظاهر مرد هم که هیچچی نگم بهتره ! فقط همین که حالم ازشون به هم می خوره !

آره پسربچه هه آخرش بود !
خودتی ! من کوروش اَم !

دیوانه ی متفکر پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 17:12 http://www.pensive-mad.blogfa.com

ما یه عمره نامرییم تو بیا جا ما بذار ما بقیه یه عمرمونو مریی طی کنیم

راس می گی ؟! موافقم ! زود باش دیگه ! جاتو با من عوض کن ! زود باش !

علیرضا پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 17:31 http://yek2se.blogsky.com/

هیچ وقت یه روح نبودم
ولی غکر کنم
روح بودن چندانم خوب نیست
تنهایی مطلققق !
همه ی ارتباطا قطع میشن
حتی لباس و راه رفتن و و حرف زدن و دوست و خونه و خواب و غذا و جاذبه و ساعت و زندگی مفهومی نداره
ولی اگه بشه بعضی وقتا اونطور بشه آدم خیلی خوب میشه
وقتی که آدم میخواد تنها باشه
یا میخواد پیش یکی باشه که نمیتونه
شاید خدا این امکانو تو انسانای ورژن جدید که بعد از ما میان پیاده کرد !
مثلا یه چیزی تو مایه های ساعت برنارد !
یه استند بای
کنترل پنل
همچین چیزی

چرا تنهائی ِ مطلق ؟! خب با روح های دیگه ارتباط برقرار می کنی ! به همین سادگی ، به همین خوشمزگی !

آخه آدم وقتی روح می شه دیگه در بند ِ زمان و مکان و ... نیست ! خیلی بهتر و راحت تره به نظرم !

آره ، شایدم خدا اینو توو آدم های ورژن جدید پیاده کرد ! خیلی باحال می شه ها !

علیرضا پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 17:36 http://yek2se.blogsky.com/

غکر=فکر

۱۹ شدی ! ولی چون خودت به غلطت پی بردی همون ۲۰ !

ولی نعمت ِ جنون پنج‌شنبه 26 خرداد 1390 ساعت 20:46 http://www.biparva1389-2.blogfa.com

این آرزوی نا مرئی شدن مال 2 سال پیشم بود
که خیلی چیزا رو به جرم مرئی بودن از دست دادم !
اما الان اگه مفتیم بیان برام برآورده ش کنن
دیگه به دردم نمیخوره !

اما من می گم ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست ! پس همین الانم نامرئی بشم بهتر از چند سال بعده ! نامرئی هم نه ! می خوام روح باشم ، یه روح ِ آزاد !

نمی دونم الان این ضرب المثل رو درست و به جا به کار بردم ؟! یا باید یکی دیگه می نوشتم ؟!!

جوجه کلاغ جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 03:03

حنانه جونم من دیشب اینجا کامنت گذاشتم ... پس کامنت من کوووو ؟؟؟

نمی دونم عزیزم ؟! کامنتی ازت نداشتم ! همش زیر سر ِ این بلاگ اسکایه !

جوجه کلاغ جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 03:05

سلااااااااااااااااااااااااااااام فلوت زن بانو ...
منم روح شدنو دوس دارم حنانه جونم .. اما خو چون بقیه از روح می ترسن ترجیح میدم همون آدم بمونم ...
1- به نامردی ها شک نکن بانو ...
2- منم تبریک می گم ... مردای واقعی رو خیلی خوب اومدی حنانه ....
3- خیلی نیناس بود ... چقدر خندیدم من ... از دست تو حنانه جونم ...
دوستت دارم ... روز پدر رو به پدر مهربونت و برادر عزیزت از طرف من تبریک بگو خانومی ...

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیز دلم.

جدی چرا ما آدما از روح می ترسیم ؟!!

مرسی عزیزم. تو هم به پدرت تبریک بگو هر چند که گذشته !

قبض روح جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 11:52 http://ghabzerooh.blogfa.com

سلام
شاید راستش رو بگم اولین چیزی که جلبم کرد این خاطره ی کوروش خان بود نه به خاطر اون بچه و شیرین زبونیش به خاطر اینکه تو توی کتاب فروشی هستی و من عاشق کتابم!! گاهی ناخواسته از یه مسیری که رد میشم چندین و چند کتاب فروشی رو زیر پا می ذارم گاهی دنبال کتاب خاص و گاهی به هوای پیدا کردن کتاب پیشنهادی...وای چقدر حرف زدم خلاصه اینکه از آشنائی با وبت خوشحالم

سلاااااااااااااااااااااااااااام.
ممنونم. منم از آشنائی با تو خوشحالم !

منم همین عشق و علاقم به کتاب و کتابفروشی بود که بالاخره باعث شد یه کار توو یه کتابفروشی پیدا کنم .

حمید جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 17:00 http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

- حکایت غریبیه...اینکه همه آدما از تنهایی شاکی هستن ولی در عین حال ته دل همه شون یه آرزوی نامرئی بودن هست...یه آرزوی عمیق برای تنهایی مطلق..جالب نیست؟...

- "در کنار هر کی که دلم می خواد زندگی می کنم حتی بدون اینکه اون حس کنه"...
هیچوقت آرزوشو نکن...ممکنه مرغ آمین همین دور و برا باشه و آرزوتو ببره بالا...اونوقت میفهمی که چه عذاب بزرگی رو از خدا خواستی...خیلی سخته حنانه...خیلی سخته...نه گمونم که طاقتشو داشته باشی...

آره ، خیلی جالبه ! می دونی من همیشه فکر می کنم چون ما خصلت هایی از خدا رو در وجودمون داریم این میل و نیاز به تنها بودن هم از همون جا نشات می گیره ! در عین اینکه انسانیم و نیاز به بودن در جمع داریم ، همینطور تنهائی و خلوت هم از نیازهامونه !

نمی دونم حمید ؟! شاید راست می گی ! شاید اونجوری آدم بیشتر زجر بکشه ؟! اما نمی دونم چرا خیلی دوست دارم روح بودن رو تجربه کنم ، اون آزادی و در قید و بند نبودن رو ! البته همه ی آدما بالاخره یه روزی این رو تجربه می کنن !

ماه نو-بهار جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 18:04 http://thenewmoon.blogfa.com/

منم حالم از تمام مردایی که که چشاشون مثه وجودشون هیز و هرزه س به هم می خوره
عیدت مبارک خانومی

در واقع اونا مرد نیستن ، حیوونن !

ممنونم. عید تو هم مبارک عزیزم.

جوجه کلاغ شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 01:26

خواستم شب به خیر بگم بانو ... و البته یه شعر هم برات بخونم ..
مالک کل فصل هایی تو
آب و رنگت ولی شبیه بهار
ای لبانت به رنگ نارنگی
رنج نارنج را به من بسپار
شعر از سیامک بهرام پرور و تقدیم از من به تو ...

مرسی عزیز دلم. چقدر قشنگ بود ! چقدر دوستش داشتم !

آوا شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 01:51

روح بودن اصلا تجربه ء‌خوبی نیست خوش صدای من..حتی نامرئی بودنم خوب نیس..اینکه
نخوای حس بشی حس قشنگ تری
داره تااینکه حست نکنن..اینجوری
آدم داغون میشه....حس اولی
بدجوردلچسب و زیباست..چه
جالب که بچه هه تحت تاثیر
هیچی خودش و اسم و
رسمشو یادش نمیرفته
این خیلی قشنگه
یاحق...

نمی دونم آوا ؟! شایدم تو درست می گی ! ولی گاهی واقعاً نیاز دارم به این نبودن و در عین حال بودن ، دیده نشدن !

آره ، بچه هه حسابی پای اسمش وایساده بود !

آلنی شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 08:55 http://alone-version.blogsky.com

سلام
آرزوی جالبی بود. مزه ی آبنبات با طعم نعناع میداد. خیلی دوست دارم مزشو. اینکه بتونیم گاهی لباس جسم رو بکنیم و آزاد باشیم خیلی محشره. اما ....
هر وقت میام اینجا غافلگیر میشم. وقتی انتظار خودن یه چیزی رو ندارم اینجا می خونمش. غیر قابل پیش بینی...

سبز باشی و بی کران

سلاااااااااااااااااااااااااااااام آلنی عزیز.

همیشه این تعبیر خوش طعمت برام جالبه ! آب نبات با طعم نعناع ! آره ، حس خوبیه ، خیلی خوب اما...

حالا این خوبه یا بده ؟! اینکه غافلگیر می شی ؟! اینکه انتظار نداری یه چیزی رو بخونی و اینجا می خونی ؟!

قبض روح شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 11:36 http://ghabzerooh.blogfa.com

جلسات رو توی استدیو برگزار می کنیم. بله با کمال میل می تونیم ترانه سرای مهمان داشته باشیم.هر وقت خواستی بیای خبر بده برات هماهنگ کنم(جلسات یکشنبه هاس)

ممنون از اطلاعاتت !
متاسفانه یکشنبه ها کلاس دارم !
کاش یه روز دیگه بود !

جزیره شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 17:36 http://jaziretabrik.blogfa.com/

سلام علیکم و رحمه الله

السلام و علیکم و الرحمه الله ِ و برکاته !

آلنی یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 08:23 http://alone-version.blogsky.com

حتماْ خوبه. خوبه که غافلگیر میشم. تو می دونی که چقدر از غافلگیری خوشم میاد. خب مزه آبنبات نعنایی می داد دیگه.

سبز باشی و بی کران

پس خوبه ؟!
خوشحالم آلنی ! خوشحالم که می تونم غافلگیرت کنم !

مستانه یکشنبه 29 خرداد 1390 ساعت 13:41 http://mastanepaeizi.persianblog.ir/

خودتی من کوروشم خیلی بامزه بود اولین باره که وبت و میخونم جالب میشد که ادما گاهی میتونسن نامرئی بشن اگه اجاز بدی لینکتونکنم


خوشحالم از حضورت و آشنائیت مستانه جان.
ممنونم. لطف می کنی .

جزیره سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 16:58 http://jaziretabrik.blogfa.com/

بچچه برو دم ِ خونه خودتون سوت بزن !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد