من یک عروسک ِ خیمه شب بازی نیستم !

در این پست می خوام توضیحات ِ بیشتری بدم درباره ی آرک تایپ ِ وَندرِر که در دو پست قبل تر ، دربارش توضیح داده بودم .  

 

قبلاً گفتم که الگوی وندرِر ، الگوی قهرمان است . 

زمانی وَندرِری کردن یا سفر قهرمانی ِ ما آغاز می شود که احساس ِ اسارت کنیم . احساس کنیم در قفسیم و افراد یا چیزهایی مانع ِ رشد و حرکت ِ ما هستند . قفس ِ ما می تواند زندگی مان ِ شغل مان ، پول و ... باشد . در این زمان است که به تنگ آمده و می خواهیم ازین اسارت خلاص شویم . یک کودک قدرت ِ پرش ندارد . مگر اینکه مقداری رشد کند و به بالغ نزدیک شود . بالغ قدرت ِ پرش از قفس را دارد و وَندرِر همان بالغ است . وَندرِر تصمیم می گیرد از قفس یک پرش انجام دهد برای شناختن ِ ناشناخته ها !  

زمانی که ما سفر ِ قهرمانی را شروع می کنیم دیگران احساس ِ نگرانی می کنند و می خواهند مانع ِ ما شوند چون از تغییرات ِ ما می ترسند . 

 

برای زنان وَندرِری کردن مشکل تر از مردان است ، زیرا زنان به سرعت تنها می مانند . از طرفی انرژی ِ زنانه ، انرژی ِ نزدیکی و چسبندگی ست و انرژی ِ مردانه ، انرژی ِ فاصله است . روانشناسان می گویند اگر زنی سفر ِ معنوی و رُشد ِ خود را شروع نکند ، هر روز بیشتر و بیشتر به خود و دیگران آسیب می رساند زیرا پُر از خشم و عقده های گوناگون می شود. 

آسیب زننده ترین چیز برای زن یا مرد این است که اجازه دهد فرد یا عاملی جلوی رُشد ِ او را بگیرد . 

 

زمانی که وَندرِر می خواهد سفر ِ قهرمانی اش را آغاز کند با طرد شدن و تنها ماندن از طرف ِ جامعه و یا اطرافیان ، تنبیه می شود . اما وَندرِر هرگز خواسته ها و نیازهای روح ِ خود را نادیده نمی گیرد و سعی می کند با پرش از قفس و جست و جوی ناشناخته ها ، زندگی ِ خود را ببیند ، حرکت کند و به زندگیش معنا ببخشد . دیگران می خواهند که همچون آنها گام برداریم اما شاید گام های آنها برای ما مناسب نباشد . باید خودمان گام برداریم . 

دنیای بیرون ، آینه ی درون ِ ماست ! با دقیق شدن در رفتار و ویژگی های دیگران می توانیم به بسیاری از ویژگی های پنهان ِ خود پی ببریم . 

 

تا زمانی که وَندرِری نکنیم هرگز به استقلال ِ فکری ، عاطفی نمی رسیم. اگر پرش از قفس را تجربه نکنیم در آن صورت محرک ِ رفتارهای ما ، عقاید ِ دیگران خواهد بود. اما با شروع ِ سفر ِ قهرمانی ، این عقاید زیر ِ سوال می روند و من ، خودم به دنبال ِ پاسخ هایم می روم و این به من استقلال می دهد ، استقلال ِ فکری و عملی . 

 

اگر هر انسانی بتواند آنچه که روحش اشتیاق دارد را زندگی کند ، دیگر دنیای بیرونی و افراد ِ بیرونی نمی توانند او را مانند ِ عروسک ِ خیمه شب بازی به هر جهتی بچرخانند . 

 

توجه ِ بیش از اندازه به نقش های جامعه ما را از اشتیاق های درونمان دور می کند . اگر ما خود را پیدا کرده و به خود احترام بگذاریم و از ماسک های اضافی دوری کنیم ، می توانیم با افرادی ارتباط یابیم که ما را به خاطر ِ آنچه هستیم دوست دارند ، نه آنچه خودشان می خواهند .  

اگر خود را قبول نداشته باشیم برای دریافت ِ محبت ، تائید و توجه از دیگران خود را قربانی کرده و ارزان می فروشیم . 

 

کودک به این علت در زندان می ماند که در روابط سازش می کند . 

سازش یعنی فرد ارزش های خود را کنار می گذارد و تسلیم ِ محیط و دیگران می شود . 

اما یک وَندرِر سازگاری می کند . یعنی در عین ِ حفظ ِ ارزش های خود ، با محیط و جامعه هماهنگ می شود . 

 

نیاز به نزدیکی و صمیمیت از یک طرف و میل به آزادی و رهائی و فاصله گرفتن از طرف ِ دیگر ، ‌هر دو برای انسان ضروری ست . فعال شدن ِ آرک تایپ ِ وَندرِر زمانی ست که ما بتوانیم راه هایی پیدا کنیم که به خلوت ِ درونی ، سفر ِ درونی یا سفر ِ بیرونی بپردازیم . بسیاری از افراد در احساس ِ تنهائی ِ خود مدتها باقی می مانند و فقط ناله می کنند بدون ِ اینکه هیچ رُشدی داشته باشند ولی بعضی افراد در تنهائی ِ خود مشغول ِ ساختن ِ خود می شوند .  

                                                                                                

                                                                                                     ادامه دارد...

 

 

تَه نوشت ۱: دلم می خواست بیشتر توضیح بدم ولی گفتم باز طولانی می شه و اونوخ بعضیا میان می گن چقد طولانی بود ، خسته شدیم ، از نفس افتادیم ، چشمامون باباقوری شد ، آی نمی دونم چرا اتاق کجه ؟ چرا عروس رقص بلد نیست ؟ چرا دماغت گُندست ؟ و ازین حرفا ! ادامش در پستی دیگر ، انشالله اگه زنده بودم ! 

 

تَه نوشت ۲: جمله ی زیبائی استاد در کلاس گفت که دوست داشتم اینجا هم بنویسم : 

مرد بودن هدیه ی طبیعت است اما مردانگی هدیه ی خرد است . 

باشد که رستگار شوید و شوند و ...! فقط لطفا ً آقایون ِ محترم نیان بگن : اِ ، چرا فقط راجع به ما گفتی و ما مظلومیم و ازین حرفا ! فقط چون جمله ی زیبائی بود و احتیاج به تفکر و تعمق و تعقل داشت حیفم اومد که ننویسم ! 

 

تَه نوشت ۳: امشب انگاری خودم با خودم درگیرم ، هی عوض ِ شما به خودم گیر می دم ؟! صبور باشید !

نظرات 18 + ارسال نظر
آوا یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 03:10

سلام علیکم و رحمة الله
فقط خدمت رسیدم
واسه عرض ارادت
بانوی خوش صدا
شاد باشید
یاحق...

علیکم السلام همشیره !
تقبل الله !
ارادت از خودتونه !

قربونت برم عزیزم. مرسی.

تیراژه یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 04:02 http://tirajehnote.blogfa.com

اوه...های وای من!..چی بود این پست؟!!!
مغزم پکید بابا
حداقل صبر میکردی این امتحانا تموم شه مغزمون یه هوایی بخره خنک شه ژنراتورش بعد از این پستای درب و داغون کن میذاشتی...انصاف هم خوب چیزیه ها!!
ولی از شوخی گذشته بعد از امتحانا حتما سر وقتش میرسم فیتیله پیچش میکنم!
و در آخر...سلام!

چی بود مگه؟

می بینم داره از کلت دود بلند می شه ! آخی ! اوخی !

باشه عزیزم ، برو فعلاً ژنراتور مغزت رو یه هوایی بده بعد هر وقت دوست داشتی بیا !

و در آخر علیک سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانوووووووووووووووووووم !

الهه یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 10:10 http://khooneyedel.blogsky.com/

عزیز دلممممممم....حنانهٔ من....
این پستهای بلندت هم خوندنیه چون بهمون اضافه میکنه.....کاهنده نیست...منکه سبک میشم با خوندنش...
"بعضی افراد در تنهائی ِ خود مشغول ِ ساختن ِ خود می شوند . "....خوب میفهمم این یعنی چی...تو هم خوب میدونی همزاد من...مگه نه؟
منتظر ادامه ش هستم...
جملهٔ استادت هم واقعا درست و قشنگه....مردونگی اکتسابی نیست....
به خودت هم گیر نده اینقد....گرچه میگن خودت به خودت گیر بده تا دیگران بهت گیر ندن!

قربوووووووووووووووونت برم الهه جونم.
خوشحالم که اینو می گی !

آره الهه ! نیاز به تنهائی دارم ، خیلی زیاد و امیدوارم حقیقتاً بتونم خودمو بسازم اونطور که می خوام ، ولی این فرصت تنهائی متاسفانه...
انشالله ادامشم می نویسم !

همون دیگه ! خودم جلو افتادم تا کسی بعد نگه این چرا اینجوری بود ، اون چرا اونجوری بود ؟!

بهی (دختر خوانده خدا) یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:15 http://khoda1.blogfa.com/

زیر دیپلم بگو ماهم بفهمیم

دیگه چه بخوای بچه نخوای ، بفهمی یا نفهمی سطحش در حد دکترا به بالا و ایناس ! [آیکون حنانه در حالی که مغز خودش هنگ کرده !]

کیانا یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:17 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

واااااااااااااااااااااای
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام حنانه جوووونم

یکم هنگیدم ولی خیلی باحال بووود مادر..ایشاا...تنت سلامت بازم از این پستا بنویسی مام مستفیض شیم

جمله استادتم خیلی قشنگ بووووووووود....

ااا حنانه جونم !!! تو و درگیری؟؟؟؟!!!!...نکن اینکارووووو.....نزن ااا میگم نزن خودتووووووووووو

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ( نفسم دیگه بالا نمیاد... ) کیانا جان.

اشکال نداره ! این هنگیدن اینجا طبیعیه عزیزم ! بزرگ می شی یادت می ره !
مرسی.

من ؟! من خودمو زدم ؟! مطمئنی ؟! با چشمای خودت دیدی ؟! خانوم چرا شایعه درست می کنی ؟! همین شماهائین که جوونای مردمو با تلقین از راه راست به راه چپ می کشونین دیگه ! مملکته داریم ؟!

علیرضا یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:27 http://yek2se.blogsky.com/

میشه یکم زیر دیفلم توضیح بدین؟

بعدا باید بیام یه دور دیگه با دقت بخونم !
جالب بود ..

اونوخ این دیفلم چه سطحیه ؟! بالاتر از دکتراست ؟!

خوشحالم برات جالب بوده !

جزیره یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 12:51

بدون هیچگونه نق زدن و غر زدن از اول تا تهشو خوندم و چقدر در مدت خوندنم هی آرزو کردم جای اون وندرر که میگفتی میتونستم میبودم.یا بهتره بگم چقدر خوب بود اگه میتونستم یه وندرر باشم.......

مگه قرار بود نق و غر هم بزنی ؟! کلاس مجانی که دیگه نق و غر نداره ؟! دلت هم بخواد !

آره جزیره جان ، من هم دلم می خواد یه وندرر باشم ! اگه بخواهیم می شه ! مطمئنم !

جزیره یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 13:02

قفس قفس است حتی اگر از طلا باشد...
وای که چقدر لذت بخش بود....چقدر ارامش دهنده...

خوشحالم !

فرزانه یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 15:24 http://www.boloure-roya.blogfa.com

من همه جوره پایه ام چه شما پست کوتاه بنویسی چه بلند:)))

مرسی عزیزم . می دونم !

جوجه کلاغ یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 15:58 http://6277799926.persianblog.ir

سلاااااااااااااااااام بانوی فلوت زن ...
انشاالله که خوب وخوش باشی عزیزم ...
مرسی برای ادامه ی مطلب پستای قبلی ... زحمت تو که باید تایپ کنی از همه بیشتره تا ما که میخوایم بخونیم ..
اون جمله ای که نوشتی خیلی قشنگه ... واقعا هم نیاز به تفکر داره .. عمقش خیلی زیاده .
نبینم ناراحت باشی و درگیر کنی خودتو .. مراقب خودت باش دیگه گلم ...
من صبوری کردن رو از حرفای تو یاد گرفتم ..

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام جوجه کلاغی جان.
مرسی خانومی. تو هم همینطور !

خواهش می کنم . باور کن انقدر لذت می برم که اینارو تایپ کنم برای شماها که شاید حتی شده ذره ای براتون مفید باشه و لذت ببرید ازش !

منم اون جمله رو خیلی دوست دارم .

باشه عزیزم. سعی می کنم ، مدام دارم سعی می کنم که خودمو آرووم کنم . هر وقت ناآروم می شم فقط به این موضوع فکر می کنم که هیچکس نمی تونه به من کمک کنه و آروومم کنه جز خودم ! مراقب هم هستم عزیزم. مرسی . تو هم مراقب خودت باش خانووم !
قربونت برم ، لطف داری تو !

دلارام یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 19:00

حنانه جون گفتی دیگران از تغییرات ما میترسند ،گاهی ما خودمون هم از تغییر کردنمون میترسیم .(من یه تغییر عظیم رو برای خودم عملی کردم ،از طرف جامعه و اطرافیان هم تنبیه شدم ولی کوتاه نیومدم )
یکمش رو هم برات خصوصی نوشتم

آره دلارام جان ، در واقع ما از تغییر کردن خودمون نمی ترسیم بلکه از واکنش اطرافیان می ترسیم . ولی اگه این ترس رو کنار بگذاریم و طرد کردن اطرافیان برامون مهم نباشه اون موقع ست که پیروز می شیم و در واقع یک وندرر واقعی هستیم !
خوبه که کوتاه نیومدی ! خیلی خوبه !
خصوصیت رو هم خووندم ! منم این رو تجربه کردم و حتی هنوز هم تجربه می کنم ولی دلم می خواد واقعاً خودم رو تغییر بدم و از کودکی به وندرری برسم ! راه طولانی و سختی در پیش داریم...

دخترآبان یکشنبه 12 تیر 1390 ساعت 22:34 http://fmpr.blogsky.com

عرض ارادت و اینکه پیگیر موضوعیم

ممنونم عزیزم و خوشحالم !

جزیره دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 15:50

سلام
نکنه شماهم اسباب کشی دارین که غیبت زده!!!

سلااااااااااااااااااااااااااااااام.
نه بابا ! خدا نکنه ! تازه جا به جا شدیم !
دیروز فرصت نکردم به نت سر بزنم !

... دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 18:03

http://arcetype.blogfa.com/

ممنون از راهنمائیت ولی چرا بی نام و نشان ؟!

آسانا دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 18:45 http://asanaaa.blogfa.com/

سلام عزیزم:

خوبی؟

حنانه کامنتت خیلی بهم کمک کرد روش کلی فکر کردم حق با توئه

ازت ممنونم..الان حالم کمی بهتره

از اینکه دوست خوبی مثل تو دارم واقعا خوشحالم

سلاااااااااااااااااااااااااااام آسانا جان.
خوبم. تو چطوری عزیزم؟

خوشحالم که بهتری و اینکه با حرفام تونستم کمی کمکت کنم !
خیلی خوشحالم !
من هم از دوستی با تو خوشحالم خانومی.

آسانا دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 18:52 http://asanaaa.blogfa.com/

و در مورد پستت باید بگم عالی بود فوق العاده بود لذت بردم
واقعا کلاستون خیلی محشره
من به خود شناسی و اینجور مطالب شدیدا علاقه مندم به خاطر همین مجذوبش شدم
مرسی که این مطالب ارزشمندو با دوستانت به اشتراک میذاری
هر کدوم از این جمله ها معانی زیبایی داشت

میشه از استادتون بپرس ببینی تو تبریز هم همچنین کلاسایی هست؟ ادرس یا شماره تلفن یا اسمشو بهم بگه
دوس دارم منم تو این کلاسا شرکت کنم برام لازمه نیاز دارم

میدونی این آموزش ها باعث میشه خودتو بشناسی و خودت باشی و هیچ چیز نتونه به روحت آسیب برسونه و آزارت بده

دلم میخواد اینقدر قوی بشم که چیزی بهم آسیب نرسونه

ممنونم ازت

ممنونم عزیزم.
آره ، واقعاً محشره !

خوشحالم که این مباحث رو دوست داری و لذت می بری !

باشه می پرسم ولی بعید می دونم چون توو همین کرج و تهران هم کلاسهای یونگ به طور مخفیانه و بدون مجوز برگزار می شه چون قدغنه متاسفانه !

آره ، واقعاً به آدم کمک می کنه و خیلی جای افسوس داره که هر چیزی که به خودشناسی انسان ها کمک می کنه ، ممنوعه یعنی ممنوعش می کنن !

انشالله قوی می شی عزیزم . امیدوارم منم بتونم با این پستام ذره ای هم که شده کمکت کنم ! هممون قوی می شیم فقط باید بخواهیم !

خواهش می کنم خانومی !

علی لرستانی دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 23:50 http://alilorestani.persianblog.ir/

سلام
سفر درون یه پیش در آمد میخواد و اون اینه که از شرایط فعلیت خسته شده باشی...
سوخت سفرهای عرفانی نوعی ایمان فطریه که معمولا به راحتی و برای هر کسی به وجود نیماد...
میخونیم ادامش رو

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام.
درسته ! یعنی در واقع بخوای از قفسی که برای خودت درست کردی نجات پیدا کنی و رها شی !
موافقم ! هر کسی نمی تونه این سفرهای عرفانی رو تجربه کنه !

انشالله !

ماه نو-بهار سه‌شنبه 14 تیر 1390 ساعت 13:51

خیلی عالی بود مرسی
منتظر ادامه شم

ممنون. خوشحالم دوست داشتی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد