این روزها آنقدر صبورم
که انگار سال ها از رفتنت می گذرد...
همچون تصویری مُبهم بر خاطرم نقش بسته ای
چون هر بار که می دیدمت
از پس ِ پرده ای از اشک خیره ات می ماندم ،
اشکی که از هراس ِ چنین روزهایی
در چشمانم می لرزید...
تَه نوشت ۱: فعلاً تا کتاب فروشی سَر و سامون بگیره ( همونطور که قبلاً گفتم دارن گسترشش می دن ) روزای تعطیل ، تعطیلم ! یعنی امروز و فردا و پس فردا خونه ام ! اما ذوقی برا این تعطیلات ندارم ، ترجیح می دادم می رفتم سر ِ کار تا خونه باشم ، اونجوری سرحالتر و بهتر می شم . البته امروز از صبح حالم خوب بود ولی بعد از ظهر یه دفعه حالم دگرگون شد ، یه حس ِ دلتنگی ِ عمیقی همه ی وجودمو گرفت . این که جمعه ست درست ، جمعه ها بعداز ظهر همیشه دلگیره ولی می دونم این حال ِ من چندان به این موضوع ربطی نداره ! ولی دارم سعی می کنم کارهایی انجام بدم و نزارم این دلتنگی توو وجودم باقی بمونه ، البته این حس ِ دلتنگی اکثر ِ اوقات باهامه ولی نمی خوام اون بد شدن ِ حالم تداوم پیدا کنه ! اومدن تووی نت و نوشتن یکی از کارهاییه که همیشه آروومم می کنه ، خووندن ِ وبلاگ های مختلف هم همینطور ، باید یه مقدارم مطالعه کنم !
تَه نوشت ۲: آلبوم ِ جدید ِ رضا صادقی رو گوش کردم ، یکی دوتا از آهنگاشو بیشتر از بقیه دوست دارم !
این روزا خیلی آلبوم ِ گروه ِ رستاک رو نگاه می کنم . هم از شنیدن ِ آهنگ ها لذت می برم و هم از دیدن ِ همنوازی ها و تک نوازی هاشون ! این دو برادر عجب صدائی دارن ، عجب حنجره ای ! آهنگ ِ بلال بلالشون رو ( بختیاری ) از همه بیشتر دوست دارم ، و همینطور لیلا ( خراسانی ) ! البته تمام ِ آهنگ هاشون دلنشین و شنیدنشون لذت بخشه ولی این دوتا رو بیشتر دوست دارم . هر چقدر سی دی تصویریشو تماشا می کنم سیر نمی شم ! امکان نداره هر بار که این آلبوم رو گوش می کنم یا نگاه می کنم یادی از شیرزاد نکنم ، یادت گرامی شیرزاد !
می گن آلبوم ِ دومشون هم اومده خیلی دلم می خواد اونم بخرم و ببینم ، واقعاً ارزش ِ چندین بار دیدن و شنیدنو داره !
تَه نوشت ۳: زندگی مثل ِ یه فیلمه ! گاهی یه حسرت های بزرگی پُشت ِ بعضی از سکانس های زندگی می مونه و انگار یه آهنگ ِ غم انگیزی این سکانس هارو تاثیر گذار تر می کنه ! ازون سکانس هایی که تا عمر داری توو یادت می مونن و هی مُرورشون می کنی و یادآوریشون در عین ِ غم انگیز بودن شادت می کنه ، در عین ِ تلخ بودن برات شیرینن !
تَه نوشت ۴: چقدر با نوشتن حالم بهتر می شه !!! چقدر من نوشتنو دوست دارم !!! واقعاً اگه نمی تونستم بنویسم ، ثواد نداشتم یا توانائی ِ نوشتن ( از نظر جسمانی ) رو نداشتم چیکار باید می کردم ؟! نوشتن خیلی نعمت ِ بزرگیه ، نه ؟! دنیائی ام با خودت حرف می زنی یا با خدا یا با هر کسی ، اونقدر خالی نمی شی که نوشتن خالیت می کنه ، نمی دونم این قلم و کاغذ یا این کیبورد که حرفاتو به کلمه تبدیل می کنه و ثبت می کنه چی دارن تووشون ، چه جادوئی ان که اینجوری آروومم می کنن ؟!!!
تَه نوشت ۵: یه لُره ( جسارتی به هم وطنان لُری ِ عزیزمان نشود ها !!! منم فقط شنیدم ، جُکه دیگه ! ) می خواسته انشا بنویسه ، اول ِ انشاش می نویسه : به نام ِ خدائی که هر چه می کشیم از اوست !
نمی دونم چرا هر وخ یاد ِ این جُکه می افتم خندم می گیره !
دقت کردین ، توو این پُست از نظر ِ تعداد ِ تَه نوشت رکورد زدما !!!
اول !!!
مردم بیکارن دیگه !!!
174074073466161471261326سلام
وب خوبی داری به وب من بیا نظر یادت نره
www.edukhosoos.blogfa.com
الان تو مطمئنی ؟!
آدم وقتی توو وبلاگ خودش اول می شه مثل این می مونه که بعد از یه عمر توو صف ِ شیر وایسادن یه روزی بری برا گرفتن ِ شیر و ببینی هیچ کس نیومده و تو تا می تونی شیر بگیری و خودتو خفه کنی !
حالا با این همه شیر چیکار می کنی ؟!!!
سلام
حنانه جون دو خط مینوشتی بعدش ته نوشت هات رو شروع میکردی
تعطیلات خوش بگذره عزیزم
رستاک ... عجب خاطره تلخی زنده میشه با اومدن اسمش ...روحت شاد شیرزاد خان
خدارو شکر که با نوشتن آروم میشی ، همینجوری ادامه بده
انشا رو با خوب عنوانی شروع کرده
سلااااااااااااااااااااااااااااااام دلارام جان.

فک کنم یواش یواش دیگه همه ی پستم از همون اول بشه ته نوشت !
تعطیلات ؟! امیدوارم !
من راجع به رستاک گاهی یه چیزایی می شنیدم ولی در واقع شیرزاد و تعریفاش ازین گروه باعث شد که برم و حتماً آلبومشونو بخرم . واقعاً هم تعریف کردنیه ! مرسی شیرزاد !
ما که داریم ادامه می دیم همینجوری ! نمی بینی تازگی ها چقدر پستام طولانی تر شدن ؟! ولم کنن تا خود ِ صبح می شینم پای کامپیوتر و چرت و پرت می نویسم !
خووووووووووووووووووب ! خووووووووووووووووب !!!
نه ...



فراموشم نشده دنیا را ...
چون همه دنیایم تو بودی ...
همیشه به یاد توام ...
هیچ وقت از رضا صادقی خوشم نیومده ... حتی از رستاک ...
ولی خب ... شیرزاد یه جورایی رستاک رو برای ما جاودانه کرد ...روحش شاد ...
اگه زندگی یه فیلم بود ... بعضی وقتا میشد کاتش کرد ...
خوب میشد ... ولی نه ... فکر نکنم ...
نوشتن اگه نبود ... آدم تا حالا آدم بودن یادش رفته بود ...
کامل ...
بله جکه ... ولی کاش عوض کنید بنویسید یه یارو یی بجای لر و ترک و اصفهانی و اینا...
میدونم قصدی ندارین ... ولی خب این قضیه یکم زیادی حساس شده ...
یه پیشنهاد ...
شما ته نوشتاتونو اول بنویسید ..
بعد اون آخر اگه وقت شد ... یه اشاره کوچولو هم به پستتون ... بکنید
۳ دقیقه تا شنبه
الان شد ۲ دقیقه ...
شبنه ی خوبی داشته باشید ...
به فیلم رو فقط کارگردان کات می کنه و کارگردان فیلم زندگی ما هم خداست !

درسته ! اینکه می گیم لر یا ترک یا ... اصلاً خوب نیست !
بَدم نمی گیا ! ازین به بعد اگه وقت شد و جا بود یه اشاره ای هم به پُستم می کنم !
مرسی . شنبه ی خوبی بود !
امیدوارم شنبه ی تو هم خوب بوده باشه !
شبنه
همون شنبه ی خودمون ...
:دی
خودت نگفته بودی من اصلاً متوجه نشده بودم !
سلام عزیزم خوب استراحت کن
دوست دارم
سلاااااااااااااااااااااااااااام وانیا جونم.
مرسی گلم.
ته نوشته هاتو قربون
مرسی عزیز دلم.
من که عاشق گروه رستاکم اساسی.. باورت میشه من و دوستم تمام حرکاتشون رو حفظ کردیم.. شاید از تابستون پارسال که سی دیشونو گرفتیم تا الان صدبار دیده باشیمش!
آره باور می کنم عاطفه جون چون منم سیر نمی شم از دیدنش ! چقدر دلنشین میزنن و می خوونن ! چه غمی توو صداشونه وقتی آهنگای غمگینو می خوونن ، من که گاهی گریَم می گیره !
واسه ته نوشتات ته مینویسم
جریان آهنگ بلال بلال بختیاری رو میدونی؟من چون خیلی
خوشم اومده بود از آهنگش سرچیدم یافتم تاریخچشو
خیلی باحاله و البته غم انگیز.خواستی بگو بذارم
واستعزیزم.زندگی فیلم بدون تکراریست
که بازیگرانش خودما هستیم.خوبه که
حالت بهتر میشه با نوشتن. پس
دلسرد نشو وادامه
دادن را
ادامه بده
یاحق...
آره آوا جون ، دوست دارم بدونم ! اگه زحمتی نیست برام بنویس !
انشالله که بتونیم خوب نقش آفرینی کنیم و نقشی که بازی می کنیم تاثیرگذار باشه !
چشم ، ادامه می دم.
مرسی عزیزم.
هروقت اسمتو کامل میگم دلم نمیاد که نگم:بابا زشته بی پایین اینقدر هم تو خونه مردمو دید نزن
میگم بیا حالا که با فرهنگ تر هم شدی(رفتی قاطی کتابا داری زندگی میکنی) یه فکری به خال این اسمت بکن
بابا اینقدر ناراحت نباش.ببین یه روزی میای اینجا میگی:واااااااااااااااااااااااااااااای خسته شدم از ای همه کتاب.چقدر دوس دارم یه روز مرخصی به خودم بدم
میبینم که همه نسبت به جمعه ها یه حس مشترک دارن
ته نوشت 3توردوس میداشتیم
راستی یه سری به ما هم بزن.بعد از سالی آپ کردم ظهور امام زمان نزدیک شد دیگه
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر جزیره ی بی نام و نشون !


من وقتی فلوت می زنم انقدر می رم توو حال خودم که اصلاً هنوزم که هنوزه نمی دونم کدوم همسایه توو کدوم خونه زندگی می کنه ! پاکی و نجابت از سر و روم می باره !
اتفاقاً امروز بهم زنگ زدن گفتن برا بیا سر کار !
راس می گی ؟! باشه میام پیشت !
باید لره رو اون بالا می نوشتی ولی باحال بود
دیگه آخر نوشتم که با لب خندون ازینجا برید !
سلااااااااااااام حنانه جووووونم
نوشتن ... ما روحمون رو لابلای کلماتمون جا میذاریم ... روحی که حبس شده تو قفس تنگه جسممون ، با نوشتن رها میشه و قدم به دنیای بیرون میذاره و اینجوریه که آرامش از دست رفته مون رو بازم به دست میاریم ...
منم عااااااشق گروه رستاکم ... خیلی با احساس میخونن ... گروه تکی ان توی این قحطیه موسیقیه خوب !
مواظب خودت باش عشق من ...
سلااااااااااااااااااااااااااااااام رهای عزیزم.
آره رها ، خوب توصیف کردی ! واقعاً با نوشتن انگار روحمون آزاد می شه !
واقعاً گروه تکی ان ! به قول تو خیلی با احساس می خوونن مخصوصاً وقتی آهنگای غمگین می خوونن غم ِ تووی صداشون دل آدمو می لرزونه !
قربونت برم من خانومی . تو هم مراقب خودت باش !
حالا یه جوک دیگه برات بگم بیشتر بخند:
پرتاب شهاب سنگ از آسمان دلیل محکمی بر وجود لرها در کرات دیگر است!
عجب !!!
لره آزمایش ادرارش گم میشه میگه بله دیگه مملکت بخور بخوره!
بامزه بود !
از این به بعد ژست گذاشتی یه زنگ به من بزن بیام اینجا بنویسم اول!
اوکی !
منظورم پست بود!!!
"چه جادوئیه که اینجوری آرومم می کنن؟"...
در یه سایتی که درباره جریان تفکر بحث شده بود یکی یه نقل قول جالبی کرده بود که عینا اینجا مینویسمش :
"حرکت جریان تفکر حرکتی مفهومیاب است. عمل تفکر از نقطهای یعنی سطح خودآگاهی شروع میشود، حرکت میکند، به عمق ذهن میرود، در مسیر حرکت دچار تغییر و تحول میگردد و بعد از مدتی که ممکن است طولانی یا کوتاه باشد، بصورت جهش یافته به نقطه اول یعنی خودآگاهی بازمیگردد"...
فکر میکنم علت اینکه نوشتن آدمو آروم میکنه همینه...اینکه نوشتن باعث میشه مسیری که بین اندوخته های ذهنی ناخوداگاهت و چیزی که بیان میکنی وجود داره کوتاهتر بشه...یجور لذت بردن از اینکه زودتر به نتیجه میرسی...یا لذت از اینکه چیزی رو میگی که فکر میکردی ازش بیخبری...
جالب بود ! ممنون .
اما یه دو سه بار خووندمش تا درک کردم .انگاری خیلی سطح بالا و عمیق بود !
منم هروقت یادش میفتم خنده ام میگیره!...
اولی رو هم گوش کن
بارونه
صدای شهر منه
خوشم میاد از موسیقی خوب لذت میبری
آره ، همه رو گوش کردم و دوست دارم .
بارونه هم یه جور قشنگه !
خوش به حالت که شهرت شهر بارونه !
ممنون. خب همیشه معتقدم آدم باید چیزای خوب گوش کنه ، ببینه ، بخوره ، بخونه و... چیزایی که مفید باشه واقعاً و ارزشش رو داشته باشه !
سلام حنانه جون

میگم شما چطوریه اول ته نوشت هات رو بنویسی بعد اصل متن رو
منم با اون لره موافقمممممممممممممم
سلاااااااااااااااااااااااااام فرزانه جون.
اونوخ دیگه به جای ته نوشت باید بنویسم سر نوشت !
اتفاقاً بچه ها هم همین پیشنهادو دادن ،
اون طفلی فک کنم خیلی دیگه زندگی بهش فشار آورده بوده !
سلام...خوبی؟
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام.
خوبم.
تو چطوری؟
سلام
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام زیتون جان.
میگم اول و آخر پستت که ته نوشت بود !!!!!!!
آلبوم رضا محشره آلبوم مازیار فلاحی هم همینطور
دوست دارم این بلاگ رو
اگه سر بزنی خوشحال میشم
کو ؟! تو اصلاً یه دونه ته نوشت می بینی ؟!

مازیار فلاحی رو نشنیدم.
لطف داری کوآلا !
اگه سر نزدم فرصت نکردم ، منم دوست دارم بهت سر بزنم.
آلبوم جدید مازیار فلاحی رو هم گوش کن . track 02
آره ، گوش کردم . قشنگه !
http://77kavir.blogfa.com/post-94.aspx
مرسی سوریا جان. زیبا بود.