سکوت ، زبان ِ صبوری ست!
خاموش می مانی
نه اینکه حرفی برای گُفتن نباشد ،
وُسعت ِ معنای انتظار
در کوچکی ِ حجم ِ کلمات نمی گُنجد!
گاه تنها به آهی روزگار می گذرانی
و گاه به اشکی ، غُبار ِ غم می تکانی
اما تنها کورسویی از امید
چشمان ِ خواب آلوده را
به باز ماندن محکوم می کند...
چیست این زمزمه دیگر بار
که در تو تکرار می شود:
"اندکی صبر ، اندکی صبر
سحر نزدیک است..."
حنانه
خوب باشید همیشه دوستانِ بی انتهای من...