دوباره یک سکوت ِ تلخ دوباره یک خیال ِ دور
ز قلب ِ خسته ام کسی دوباره می کند عبور
هجوم ِ خاطرات ِ او میان ِ روزهای سرد
که این تن ِ شکسته را دوباره می کِشد به درد
دوباره من ، دوباره بُغضو سیل ِ اشک ِ بی امان
و درد می کِشد به دل دوباره تیری از کمان
تَب ِ فراق ِ او چنین دوباره تاب می برد
به لحظه ای نمی رسد چو یک شهاب می برد
دوباره شعله می کِشد چو شمع آب می شوم
دوباره من اسیر ِ یک شب ِ سراب می شوم
تَه نوشت ۱: اواخر ِ اردیبهشت نوشتمش و امروز تکمیلش کردم .
تَه نوشت ۲: ترانه ی زیبای فرمان فتحعلیان به نام ( صلح ابدی ) فوق العادست ! خیلی خیلی زیباست ، دوستش دارم و شنیدنش آروومم می کنه هر چند همیشه موقع ِ شنیدنش بغض می کنم . بیشتر ِ ترانه هاش همینطوره ، آرامش بخش و خوش آهنگ ! بعضی هاشون نوای فلوتی داره که شنیدنش واقعاً لذت بخشه !
تَه نوشت ۳: درست هنگامی که فکر می کنم راه ِ زندگی کردن را یاد گرفته ام ، زندگی تغییر می کند . ( هیو پراتر )
راست گفتی ! هیچ وقت به لحظه ای آرامش و خوشی داشتن نمی شه دلخوش کرد ! زندگی مدام در حال ِ تغییره و ممکنه پشت ِ سر ِ هم اتفاقات ِ جورواجور برای آدم بیافته ! اما مهم اینه که خودت رو نبازی ! باور داشته باشی که بازم می تونی از پس ِ مشکلات بر بیای و شده برای لحظه ای اون آرامش رو دوباره حس کنی ، هر چند انگار یه غمی همیشه توو قلبت سنگینی می کنه ، غمی که هم شیرینه و هم تلخ ! به هیچچی عادت نکن ! هیچچی موندگار نیست ! هیچچی مال ِ تو نمی مونه ، حتی این لحظه ای که در حال ِ گذروندنش هستی ! می دونم سخته ، می دونم...
سلام حنانه جان.. ترانه قشنگی بود...
بله حنانه جونم روز ها میگذرد و مدام اتفاقای خوب و بد از کنارمون یا رومون رد میشن!! این ماهاییم که باید توانمون رو در مقابل بد هاش حفظ کنیم و جنبه امون رو در مقابل خوب هاش بالا ببریم...
سلاااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
همینطوره ریحانه جان . باید انعطاف پذیر باشیم در مقابل پستی و بلندی ها و سختی ها و آسونی های زندگی !
این منم اون بالا اولین کامنت رو گذاشتم؟؟؟؟؟
شک داری ؟!!
من دومماااااا گفته باشم
شعرت خیلی قششششششنگ بوود عزیزم
با اون جمله ام که نافرم موافقم.همیشه زندگی تغییر میکنه وقتی اصلن انتظارشو نداری
خیل ِ خوب بابا !

مرسی خانومی !
وقتی که اصلاً انتظارشو نداری و چقدر غافلگیرت می کنه !
سلاااااااااااااااام حنانه جونم ...
شعرت خیلی قشنگ بود ... گرچه غمگین بود .. اما غم اگر با عشق باشه باز هم شیرینه ...
۱ـ آفرین به حس شاعرانه ت ...
۲- منم گوش میدمش پس ...
۳- به جون خودم امروز داشتم به همین فکر میکردم بانو ... چقدر تقاطعات فکریمون زیاد شده این روزا ...
خیلی خیلی حقیقت داره این ته نوشت .. و این جملات ...
همیشه خوشحال باشی الهی حنانه ی نازم ...
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
مرسی نازنین .
۳- به این می گن قانون هم زمانی یا به قول خودت تقاطعات فکری !
ممنونم. تو هم همیشه شاد باشی گلم.
سلام و صبح بخیر
کلا پست خوبی بود و دلنشین هست.
ته نوشت دو محشر بود.
ته نوشت سه واقعیتی تلخ هست که نمیشه کاریش کرد!
سلاااااااااااااااااااااااام فرزانه جان. شبت بخیر !
ممنونم خانومی.
تنها کاری که می شه کرد اینه که در مقابل زندگی و جریاناتش انعطاف پذیر باشیم .
با ته نوشت ۳ شدیدا موافقم
الهی ! عزیزم !
سلام
شعرتو که خوندم یاد جزیره ی رویای ابیت افتادم.حنانه شعراتو چرا چاپ نمیکنی؟
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام جزیره جان.
آره ، خودمم یادش می افتم گاهی و دلم تنگ می شه براش ، ولی دیگه فرصت نمی کنم بهش برسم !
شاید یه روزی این کارو کردم !
ای جونم حنانه
قربون تو برم من !
سلام حنانه جون
آفرین خانم شاعر،فقط من اینجاش برام یکم نامانوس بود "چو یک شهاب می برد" ولی درکل قشنگ بود.
انگار اصلا فلسفه زندگی به همین متغییر بودنشه !واقعا هیچی موندگار نیست .
سلااااااااااااااااااااااااااااااااام دلارام جان.
مرسی عزیزم. اون قسمت منظورم این بود که تب فراقش مثل شهاب که یه لحظه در آسمون ظاهر می شه و تا چشم به هم بزنی ناپدید می شه ، تا این حد سریع تاب و تحملم رو می بره ، حتی به لحظه هم نمی رسه !
آره منم فکر می کنم فلسفه ی زندگی همینه !
آخ ازین زندگی که مثل آفتاب پرست رنگ عوض می کند...
آخ ! آخ ! همینو بگو !
سلام عزیزم:
این جمله خیلی عالی بود
آره راست گفته خیلی هم راست گفته
وقتی فک میکنی همه آرومه و هیچ مشکلی نداریی یه چیزی آرامشتو به هم می زنه اصلا زندگی بدون این مشکلات معنی نداره
آره هیچی موندگار نیس هیچی
ولی عادت کردیم که به چیزهایی که موندگار نیستن عادت کنیم و این خیلی بده و میتونه از لحاظ روحی خیلی بهمون صدمه بزنه
سلااااااااااااااااااااااااااااام آسانا جان.
منم این جمله رو خیلی دوست دارم. مدتها بود که تووی گوشیم ذخیرش کرده بودم و هر از گاهی می خووندمش که یهو دیشب هوس کردم اینجا بنویسمش !
دقیقاً ! به نظرم این مشکلات و این تغییرات زندگی در واقع تلنگری برای ما هستن که خیلی به هر چیزی دلخوش نکنیم که بدونیم و بفهمیم سختی ها و رنج ها همچنان ادامه دارن و راه ِ زندگی با همین ها معنا پیدا می کنه !
اگه واقعاً بپذیریم که هیچچی موندگار نیست اون موقع سعی می کنیم عادت نکنیم ولی متاسفانه ما آدم ها عادت کردیم که خودمون رو مالک همه چیز بدونیم !
شب سرابتان را عشق است بانو
خیلی قشنگ گفتی بانوی
شاعره..آره هیچی
این دنیاموندنی
نیست.بهیچ
چیش نباید
دل بست
یاحق...
مرسی عزیزم.
دل بستن که هیچ ، عادت هم نباید کرد !
مثه همیشه عالی بود خانوم فلوت زن عزیزم...
و اینکه تنک یو برا موسیقی نوشت
و سوم اینکه حنانه جونم قشنگیه زندگی همینه اینکه هیچ چیز همیشگی و پایدار نیست حتی خود زندگی شاید این طوریه که ما آدما یاد مبیگیریم تو آن زندگی کنیم و دلبسته نشیم و از همه چی و همه کس سعی کنیم بهترین ها رو به یادمون بسپاریم حتی اگه خاطره ای تلخ باشه
مرسی نازنینم.
خواهش می کنم ندائی ! حتماً دوستش داشتی !
آره ندا ، ویژگی زندگی و یا به قول تو قشنگی زندگی به همینه !
سلام
اون آهنگ رو هم دانلود کردم.زیبا بود
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام.
خوشحالم خوشت اومده !
مرگ از زندگی پرسید :
چیست که باعث می شود که :
تو شیرین ومن تلخ جلوه کنم؟!
زندگی لبخندی زد و گفت:
دروغی که در من نهفته است وحقیقتی که در تو!
مرسی محمد !
سلام عزیز دلم ما هم جابجا شدیم گل گل خانمی
سلاااااااااااااااااااااااااااااام ترنج جان.
مبارکه خانوووم !
سلاممم عزیزم حنانه جون
خوبی؟
آخ..اون غم تلخ و شیرین رو خوب میفهمم...
برای ته نوشت ۲ هم ممنون عزیز
سلاااااااااااااااااااااااااااااام فاطمه ی عزیزم.

خوبم. تو چطوری؟
خواهش می کنم. امیدوارم دوست داشته باشی !
سلام
شعرت خیلی خیلی زیبا بود
با ته نوشت ۳ هم به شدت موافقم و خوشحالم که میبینم چنین دیدی نسبت به زندگی داری
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام.
ممنون.
خوشحالم و بازم ممنون.
شعرت خوب بود....مثه همیشه
آهنگ هم قشنگ بود مرسی
ممنونم .
از شعر خوشم اومد . مرسی
زندگی ... نمی دونم والا...
ممنون خورشید جان.
منم خیلی باهات موافقم...
این ته نوشت ته حقیقت...
و حقیقت همیشه تلخ و رنج آوره !
احساس میکنم ته نوشت 3 از همون اول قسمت ناامیدانه ماجرا رو گرفته و حالا داره امیدوارانه باهاش مبارزه میکنه!...درحالیکه میشه از اول قسمت خوبش رو دید...شاید منظور از جمله این باشه که مطمئن نباش بهترین راه رو پیدا کردی...شاید راه بهتر و مقصد بهتری هم باشه...
آره ، حست درسته !
و درست می گی ! می شه برداشتی مثبت و متفاوت ، به این شکل هم ازش داشت ! خوبه که با این دیدگاه تحلیلش کردی !
من بر اساس ِ حس و حال ِ اون لحظم ، چنین برداشتی داشتم و نوشتم .
ممنون حمید.
شعرت محشر بووووووووووووووود
پایان بندی عالی
وزن همه جا حفظ شده بود و احساس کاملا منتقل می شد
آفرین عزیز
لذت بردم
ممنونم کوآلا
از دقت و توجهت !
درد من تنهایی نیست،
مرگ ملتی است که برایشان گدایی را قناعت،
بیعرضگی را صبر و با تبسمی بر لب،
این حماقت را حکمت مینامند.
حقیقته ! حقیقت !
اما نمی شه عادت نکرد .قتی هم که رفت جاش یه غم می شینه
خب باید عادت نکنی ! باید سعیتو بکنی ! سخته ! عادت نکردن سخته ! می دونم !
چرا آدرس نزاشتی ؟!
ببینم همون رضا شبگردی ِ خودمونی ؟!!