آنچه هستی صادقانه زندگی کن !

امشب می خوام مبحث ِ آرک تایپ ِ دهنده رو شروع کنم و از این به بعد پُست هارو کوتاه تر می نویسم . 

 

آرک تایپ ِ  دهنده یا شهید : 

 

هدف ِ این آرک تایپ نیکی کردن است و وظیفه اش به دست آوردن ِ قدرت و رها کردن . 

 

تصویر ِ آرک تایپ ِ دهنده ، تصویر ِ قربانی شدن است . هر آنچه هستی باید بمیرد تا هر آنچه باید باشی متولد گردد . آنچه که به عنوان ِ قربانی می دهی و فدا می کنی ، ظرفیت ِ عشق ِ تو را نشان می دهد . ( اشاره ای به داستان ِ حضرت ِ ابراهیم که حاضر شد فرزندش را در راه ِ خدا قربانی کند . )

 

دهندگی و محبت به یکدیگر ، لازمه ی زندگی ِ اجتماعی ست . ما به صورت ِ جمعی و اجتماعی زندگی می کنیم . برای داشتن ِ یک رابطه ی پُر از مهر و عشق مقداری از خود گذشتگی لازم است که نشان دهنده ی پختگی و بلوغ ِ انسان است . انسان از رنج گریزان است . اما آرک تایپ ِ دهنده می گوید رنج لازمه ی زندگی و رُشد است . 

 

اما دهندگی به معنای نادیده گرفتن ِ خود نیست ! زمانی که انسانی خود را نادیده می گیرد ، دیگران نیز حقوق ِ او را نادیده می گیرند . این مورد را در زنان بیشتر مشاهده می کنیم . 

 

در زیر ِ همه ی خوبی ها و دهندگی هایی که به دیگران می کنیم ، عشق و احترام ِ جمع را می خواهیم . باید بدانیم ما به خاطر ِ آنچه که هستیم شایسته ی احترامیم و لازم نیست عشق و محبت و تائید و توجه را از دیگران گدائی کنیم . همه مقدس هستیم و شایسته ی احترام ، فقط کافیست آنچه را که هستیم صادقانه زندگی کنیم . 

 

بیشتر ِ افراد در زیر ِ دهندگی های خود کودکی هستند که احساس ِ ترس و عدم ِ امنیت دارند و برای بدست آوردن ِ آن ، به عناوین ِ مختلف ، خود را قربانی می کنند تا دیگران را از خود راضی نگه دارند و امنیت و محبت و توجه را از آنان بگیرند . این افراد به ظاهر رفتارشان فرم و شکل ِ دهندگی دارد اما عمیقاً کودک ِ نا امنی هستند که از این طریق می خواهند مورد ِ قبول ِ دیگران واقع شوند . برای فرار از رنج ِ تنهائی و یا هر رنج ِ دیگری دهندگی می کنند .  

 

دهنده ی کاذب و قُلّابی از دیگران انتظار دارد با قوانین ِ او بازی و زندگی کنند و در بسیاری از اوقات ، توقع ِ پاسخ از دیگران دارد . اگر پاسخ ِ دهندگی هایش داده نشود می گوید قدرم را ندانستند ، من را دوست نداشتند پس حقّشان است چوب ِ کارشان را بخورند . در واقع شروع به بدخواهی برای دیگران می کند و عذاب را حق ّ ِ طرف ِ مقابل می داند ، در حالی که دهنده و عاشق ِ واقعی هرگز بد ِ دیگران را نمی خواهد . 

 

                                                                                               ادامه دارد... 

 

 

تَه نوشت : گاهی  

هر قدر هم در صورت ِ بعضی از آدمکان  

که خود را زیر ِ لباس های ِ مارک دار ِ رنگ و وارنگ  

یا درون ِ ماشین های گران قیمت ِ خیلی مُدل بالا  

یا لا به لای کلمات ِ شیک و دهان پُر کن ِ روشنفکرانه  پنهان می کنند  

خیره می شوی ،

حتی به قدر ِ ذره ای هم  

نشانی از انسانیت نمی بینی...  

 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
جوجه کلاغ شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 01:40 http://6277799926.persianblog.ir

خدا جونم میشه من اولین کامنت باشم ؟؟؟؟

بله که می شه !!!

جوجه کلاغ شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 01:42 http://6277799926.persianblog.ir

آخییییییییییییییییییش شد ...
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام حنانه جونم ...
خوبی ؟‌دلم برات یه ذره شده بود ... تنگ تنگ تنگ ...
این مبحث امشبی خیلی شبیه من بود .. همون قسمت قربانی شدن برای از دست ندادن .. تا چند وقت پیش دقیقا همینجوری بودم حنانه .. و این خیلی وحشتناک بود .. خیلی ...

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهت ، به پَرهای سیاهت !

مرسی عزیز دلم. منم دلم تنگ شده بود برات !

می فهمم مریم ! خود ِ منم همینطور بودم و تجربشو دارم . از وقتی بچه بودم ! و انقدر ازین بابت ضربه خوردم که خیلی ازین ضربه ها جبران ناپذیرن... تازه دارم یاد می گیرم که باید چجوری باشم و چجوری رفتار کنم ! هر چند بعضی چیزا رو دیگه نمی شه درست کرد... گذشته ها گذشتن و بعضی از فرصتها از دست رفتن...گاهی دلم خیلی برا خودم می سوزه ! خیلی به خودم ظلم کردم ، خیلی !

جوجه کلاغ شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 01:43 http://6277799926.persianblog.ir

با ته نوشتت ۱۲۰ درصد موافقم ...
و این درد چه درد بزرگیه ... من از این درد دردم میگیره بانو ...
کاش میشد خیلی چیزا رو عوض کرد ... کاش میشد ...

چی بگم مریم ؟! چی بگم ؟!

گاهی دلم می گیره از اینجور آدمایی که فقط ادعا دارن ولی...
درد هم داره ! خیلی هم درد داره بخصوص وقتی فکر می کنن به خاطر ظاهر و قدرت و مقام و ثروت و... که دارن ، حق دارن به شخصیت دیگران بی احترامی کنن و خودشون رو بالاتر از دیگران می دونن !

کاش می شد عوض کرد ولی نمی شه ! اگه فقط هر آدمی خودش رو به اندازه ی ذره ای هم که شده تغییر می داد...
و گرنه دیگران رو نمی شه هیچوقت تغییر داد ! هر کس فقط خودش می تونه از باطن ، خودش رو پرورش بده و متاسفانه بیشتر ِ آدما از لحاظ ِ مادی و ظاهری خوب خودشون رو پرورش می دن ولی از باطن خالی و پوچ و نحیف باقی می مونن !

جوجه کلاغ شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 01:44 http://6277799926.persianblog.ir

الان در حد جام جهانی .. در حد بوندسلیگا .. در حد المپیک .. در حد خیلی زیاد ذوق زده ام که کامنتای اول همه مال منه ...
خدا میدونست که چقدر دلتنگتم ...

مرسی عزیز دلم. منم خوشحال شدم وقتی کامنتاتو دیدم ، اونم نه یکی دوتا ، چهار تا !!!

منم دلم برات تنگ شده بود !!! ان شالله که روبه راهی دیگه مریم ؟!

[ بدون نام ] شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 02:23

ته نوشتت محشر بود حنانه
خودش یه پست کامله
در مورد پست آموزنده ات هم که...کاش هممون شهید! بودیم..نه؟!!
ولی همون که تو گفتی بهتره..
هرچی که هستیم باشیم فقط صادقانه زندگی کنیم..

مرسی تیراژه جان.

آره تیراژه ، شهید بودن خوبه ، چون شهید می دونه برای چه چیزی داره خودش رو فدا می کنه ، ارزش ِ حقیقی ِ خودش رو می دونه !
همینکه بتونیم خود ِ واقعیمون رو صادقانه زندگی کنیم شاید بتونیم به اون مرحله هم برسیم ، یعنی تجربه ی عشق ِ حقیقی و رهائی از قید و بندهایی که در زندگی وجود داره یا خودمون ، خودمون رو اسیرشون می کنیم .

تیراژه شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 02:24 http://tirajehnote.blogfa.com

این بالایی من بودم!!
نمیشه یه فایل آپلود کنی از فلوت نواختنت دختر؟!!
مردیم از این سوت و کوری

اول نمی دونستم ولی بعد فهمیدم .

بزار یه کم فلوت نوازیم بهتر شه ، چَشم یه فایلم براتون می زارم !
یعنی سوت و کوریه اینجا آزار دهنده شده ؟!! یعنی باید یه فکری بکنم ، یه آهنگی چیزی بزارم ؟!

کیانا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 02:53 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

حنانههههههههههههه
اصن این اولی منو یکی طلسم کردهههههههههربار میام کامنت بذارم ثبت نمیشه...گم میشه...هنگ میکنه...نت قطع میشه.....
باور کن فقط چن دقیقه بعد پست گذاشتنت اومدمااااااا ولی نشددددددد
ببخشید یادم رف سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام کنم
خوبی هنرمند فلوت زنم؟؟؟؟
امروز میخاستم بیام واست کامنت جویای احوال بذارم ، نبودی دلم تنگ شده بووود
حالا برم پستو بخونم بیام

عزیزمی تووووووووووووووووووو !!!
چه کنم خانومی ؟! تقصیر این بلاگ اسکای دیگه !! باور کن خود ِ منم خیلی وقتا توو گذاشتن ِ کامنت برا بچه ها مشکل پیدا می کنم ، ثبت نمی شه ، هنگ می کنه و...

الهی ! خب اصلاً تو اول !! خوبه ؟!

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام قربونت برم . حالا دیگه لب و لوچتو جمع کن دیگه !
خوبم ، ولی تو بهتری ! نه ؟!

مرسی عزیز دلم. منم دلم تنگ شده بود برا اینجا ، برا شماها ! باور کن بعضی روزا که فرصت نمی شه سری به نت بزنم و ازتون خبردار شم همش انگار یه چیزی گم کردم ، همش فکرم اینجا و پیش شماهاش !
بدو !

کیانا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 09:36 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوباره سلام میکنم چون مطابق طلسم دیشب نشد کامنت دوممو بذارم

خب آبی نوشتت معرکه بوود .دقیقن همینطوره ،ما تو آنرژی بهش میگیم قانون کارما چیزی و میدی و در ازاش چیزیو میگیری ...همه این دهندگی و گیرندگی بر اساس محبت و عشق.
من عاشق این قانون و آرک تابم

اییییییییییییییییییییییییی من مردم با این ته نوشتت

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانووووووووووووووووم . حالا اخماتو وا کن بابا !

آنرژی ؟! یعنی چی اونوخ ؟! اول فک کردم منظورت آلرژی ِ ، بعد گفتم لابد انرژی ِ ! حالا واقعنی منظورت چیه ؟!!

واااااااااقعااااااااااااااااااااااااً ؟!!!!(مُدل خانوم شیرزاد )

سارا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 10:16 http://gahneveshthayeman.blogfa.com/

سلاااااااااااام دوستی
کل پست رو خوندم!!!! لیسیدماااا
خیلی استفاده کردم. بخشندگی در عین احترام به خود...
مررررررررررررسی

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
آخی !!!!می گم خیسه !

خواهش می کنم. خوشحالم دوست داشتی !

شادی شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 11:22 http://izdevaj.blogfa.com

سلام .مجردی یامتاهل، ی سری بمن بزن !

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام علیکم.
آها ، یعنی فرقی نمی کنه ! در هر حال یه سری بهت بزنم ؟!

زیتون 7 شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 12:09 http://zatun1003.persianblog.ir

سلاممممممممممممممممممممممممممم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به روی ماهت .

فرناز شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 13:24 http://www.zolaleen.persianblog.ir

سفر قهرمانی شما چه زود زود جلو میره......مال م هرکدوم چند ماه طول می کشید.....مهم عمقه..اینارو که بفهمی تازه هی می خوای توش عمیق شی حنانه!

قبلاً یه بار یه کوچولو برات توضیح دادم عزیزم ، این تازه دوره ی اول ِ و در واقع مقدماتیه برای آشنائی با آرک تایپ ها ! در دوره های بعدی توضیحات ِ بیشتر و تکمیلی راجع به اینها داده می شه ! اما واقعاً دوست دارم فرناز و مرحله به مرحلشو سعی می کنم با تمام وجود درک کنم و تجربه کنم . خیلی داره کمکم می کنه ! خیلی !

ساعت سپید شب شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 19:16 http://whitehour.persianblog.ir/

مبحث جالبی بود
مشتاقم ادامشو بخونم

ممنون. خوشحالم دوست داشتی !
انشالله به زودی !

آناهیتا شنبه 8 مرداد 1390 ساعت 19:52 http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام حنانه
درس هاتو دنبال می کنم
از درس هات کلی آموختم
مررررسی که درس هاتو در اختیار ما میذاری
اومدم فقط تشکر کنم
حوصله می کنی این همه تایپ می کنی تازه ما اگه به خودت هم نگیم ته دلمون ( خودمو می گما! ) میگیم واااای چه زیاده...یعنی غرغر هم می کنیم!
با ته نوشتت هم کاملا موافقم
انسانیت حتی زیر لباس سفید پزشکی و کت شلوار قاضی هم نیست...حتی تو کیف استاد دانشگاه هم نیست...انسانیت یه چیزیه که فقط تو کالبد موجود دوپا هست به دور از نام و مقام و حساب بانکی...موجودی که حاضره از خودش بگذره برای بغل دستیش...

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام آنا جان.
خواهش می کنم عزیزم. خوشحالم که دوست داری و برات مفید بوده ! خیلی خوشحالم .
البته خب در رابطه با طولانی بودن ِ پست ها که بهتون حق می دم براتون خسته کننده بود ولی واقعاً وقتم کمه و نمی تونم یک مبحث رو تبدیل به چند پست بکنم ولی با این حال این بار سعی کردم این کارو بکنم تا خسته کننده نباشه براتون و بهتر بتونین استفاده کنین !

آره آنا ! متاسفانه اکثر آدما توو این دور و زمونه بیشتر عقلشون به چشمشونه و همین شده که آدما بیشتر به ظواهر فک می کنن و درونشون خالی و پوچ باقی می مونه ! کی حاضره ذره ای برای رشد درونی و معنویش خرج کنه ؟! اما برای ظاهرشون تا دلت بخواد ! متاسفانه دانشگاهها هم اونقدر که به کمیت توجه دارن به کیفیت اهمیتی نمی دن ! بیشتر ِ آدما نفهم به دنیا میان و نفهم هم از دنیا می رن و این جای افسوس داره واقعاً !!!! گاهی رفتار بعضی آدما رو که می بینم و بعد با ظاهر ِ سانتی مانتال و مثلاً باکلاسشون مقایسه می کنم فک می کنم خدایا کاش فقط یه ذره ، یه ذره فهم و شعور داشت !!

کیانا یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 01:35 http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

منظورم انرژی بود نمیدوم چرا اونطوری شده بووود
وااااای حنانه یه چیزیییییی
ببین اصن بیا کلاس بذار...از اینا پول بگیر واسه درسایی که بشون میدی بخصوص از این انا و تیراژه بیشتر بگیر یکم بخندیم بشون
خوبه هاااااااا فک کنننن . منم چون ایده شو بهت دادم 50-50باهم درامدو تقصیم میکنیم.عادلانه اس نه؟؟؟؟؟

آها ! اوکی !

بچه ، کم اینجا آتیش بسوزون !

۵۰ - ۵۰ ؟! چه خبرته ؟! آدم برا یه ایده که ۵۰ درصد نمی گیره !!! هیچم عادلانه نیس !!! ۲۰ تو ، ۸۰ من ! ها این عادلانه شد !!

آوا یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 16:58

چقد قشنگ گفتین حنانه بانو
این عدم ِ توقع ِ پاسخ ِ از
دیگرون خیلی خیلی
دلچسب و قشنگه
کاش انسانیت
را کمی قدر و
قیمت می
دانستند
یاحق...

مرسی عزیزم.
آره کاش آوا !!!

دلارام یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 19:01 http://delaramam.blogsky.com

سلااااااام حنانه جون
یعنی کسی که دلش میخواد همه رو از خودش راضی نگه داره ، خودشو نادیده میگیره ؟ این محبت یا یه چیزی توی این مایه ها معنی نمیشه ؟

سلاااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
می دونی دلارام ، اینکه تصمیم داشته باشیم همه رو از خودمون راضی نگه داریم اصلاً درست نیست چون امکان نداره آدم بتونه همه رو از خودش راضی نگه داره ، مگر اینکه یه جاهائی از خودش و خواسته هاش بگذره و یا به گونه ای که اونها می خوان و انتظار دارن رفتار کنه ! این می شه که خودشو نادیده می گیره ! اگه می خواهیم دهندگی کنیم هم باید آگاهانه دهندگی کنیم و خودمون رو یا خواسته هامون رو برای چیزی قربانی کنیم که ارزشش رو داشته باشه !

دلارام یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 19:03 http://delaramam.blogsky.com

ته نوشتت معرکه بود . اول واسه متن نظر گذاشتم که رشته افکارم پاره نشه و بعد ته نوشتت رو خوندم

ممنونم عزیزم.

تیراژه دوشنبه 10 مرداد 1390 ساعت 01:50 http://tirajehnote.blogfa.com

سلام حنانه بانو
منظورم سوت و کوری حال و هوای بلاگستان بود نه وبلاگ شما

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام تیراژه جان.
آها ! افتاد الان !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد