شما فرض کنید عنوان ندارد چون چیزی به ذهنم نرسید...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همگی. 

 

توی یه کافی نت نارنجی نشستم و در حالی که ترانه ی اسپانیایی ِ آمور میو داره پخش می شه دارم ُتند تُند اینارو تایپ می کنم ، آخه دیرم شده و باید برم... گفتم نارنجی چون پرده هاش  نارنجیه و تمام ِ پرده ها هم کاملاً کشیده ، نور ِ نارنجی همه جا رو گرفته ، حتی منم نارنجی شدم !  

دسترسی به اینترنت نداشتن هم مکافاتیه ها !!! فقط اومدم بگم هنوز زنده ام! توو این مدت اصلاً فرصت نکردم حتی به یه کافی نت سر بزنم ، الانم برا یه کار دیگه مجبورم کردن بیام که گاهی اجبارها بد هم نیستن ها ، فرصتی شد تا سری به اینجا بزنم ! دلم خیلی تنگ شده بود برا اینجا ، برا همتون !  

حیف شد شب یلدا گذشت ، اون هم بدون ِ شما ، برای من ! 

روزایی که گذشت ، گذشت دیگه ، ازشون حرف نزنم خیلی بهتره ! 

مهم اینه که الان ، نسبتاً ، همه چیز خوب و روو رواله ! 

امیدوارم زودتر اینترنت خونه راه بیافته و بتونم بیشتر پیشتون باشم ! 

 

بر می گردم...حتماً... 

 

تَه نوشت نداریم.