سمت ِ نگاهت روو به آرزوهایت بود...

خرید کرده بودم و دستم پُر از کیسه های خرت و پرت بود . قدم زنون می رفتم تا برسم به چهار راه و برم اون سمت ِ خیابون و سوار تاکسی شم و برم خونه ! همینطور که نزدیک چهار راه می شدم متوجهشون شدم ! جلوی ویترین ِ یه مغازه وایساده بودن و زُل زده بودن به شیشه ی مغازه . حدوداً ۵۰ قدمی باهاشون فاصله داشتم و نمی تونستم تشخیص بدم که به چی نگاه می کنن ؟! یکیشون بزرگ تر بود و حدوداً ۱۲ ، ۱۳ ساله و اون یکی کوچیکتره که جلوتر و نزدیکتر به شیشه ی مغازه بود ۷ ، ۸ ساله بود . سراشونو مثل ِ سربازا تراشیده بودن و لباس های چرک و کثیفی تنشون بود .بزرگه یه چیزایی زیر ِ بغلش بود که چون تاریک بود خوب متوجه نشدم و کوچیکتره یه اسفند دون دستش بود . طوری به شیشه ی مغازه زُل زده بودن که هر چی آدم از جلوشون رفت و آمد می کرد ذره ای نگاهشون یا سرشون منحرف نمی شد و من متعجب بودم که این دوتا ، توو فاصله ای که چراغ سبز بود و ماشین ها در حال ِ رفت و آمد ، محو ِ چی شدن که هیچ چیزی نمی تونه اونهارو از عالم ِ خودشون بیرون بیاره ؟!!!  

 

دیگه تقریباً نزدیکشون شده بودم ، نگاهی به صورت های چرک و خسته و چشم های خیرشون انداختم و سمت ِ نگاهشون رو گرفتم تا رسیدم به یه تلویزیون ال سی دی ِ بزرگ که متعلق به یه کلوپ بود و یکی از جدیدترین کارتون هاش رو به نمایش گذاشته بود... 

 

 

 

تَه نوشت ۱: بالاخره مرحله ی اول ِ آکادمی ِ موسیقی ِ کیا به اتمام رسید و فینالیست ها اعلام شدند و من در کمال ِ ناباوری دیدم که اسم ِ من هم جزو ِ ۱۰ نفر ِ برگزیده ی این مسابقه هست ، اول خیلی ذوق کردم و خوشحال شدم ولی بعد که متوجه شدم دو تا از برندگان ِ این مسابقه ، خود ِ کیامهر و حمید باقرلو انصراف دادن ، خیلی ناراحت شدم ! در واقع با انصراف ِ اونها اسم ِ من جزو ۱۰ نفر قرار گرفت و اگه اونها می موندن و ادامه می دادن من حقیقتاً خوشحال می شدم ! برای من بُرد و باخت و اینکه بین ِ ۱۰ نفر برتر باشم چندان هم اهمیتی نداشت ، البته نمی خوام کلاس ِ بی خودی بزارم و تعارف کنم و بگم اصلاً اهمیتی نداشته ، چرا داشته ولی بیشتر ِ قصد ِ من از شرکت کردن در این مسابقه یا بازی ، شور و حالی بود که این بازی می تونست به فضای بلاگستان بده و بیشتر بچه ها و بخصوص بلاگرا رو دور ِ هم جمع کنه و باعث دوستی ها و آشنائی های بیشتر بشه ، که همونطور هم شد ! از کیامهر ِ عزیز به خاطر ِ تمامی ِ زحماتی که در این یک هفته کشید و وقت و انرژی و پُست هاش رو صرف ِ این بازی و دور ِ همی و شادی کرد ، صمیمانه سپاسگزارم . 

 

تَه نوشت ۲: گاهی وقتا حس می کنم چشمه ی نوشتنم خشک شده ! بدجورم خشک شده ها ! انگار ذهنم لال ِ ، دلش می خواد بنویسه ولی خب زبون ِ بیان کردنشو نداره ! اینطور موقع ها احساس می کنم خیلی از خودم دورم ، خیلی ! 

 

تَه نوشت ۳: گاهی وقتا که برا پُست هام دنبال ِ تصویر ِ مناسب می گردم انگار هیچ تصویری نیست که بیان کننده ی اون چیزی باشه که من می خوام ! پس ترجیح می دم تصویری نزارم تا خودتون تصویرشو بسازید ، اون شکلی که دوست دارید ، اون جوری که من می خوام !  

 

تَه نوشت ۴ :  شور ِ شاعر شدن...

تو که صدات خیلی قشنگه ! زنگ ِ صدات خیلی عجیبه....

عجب روزا و شبائیَن این روزا و شبا ! چه شور و حالی توو بلاگستان برقراره ! این بازی های وبلاگی عجیب همه رو جذب می کنه و به شور و حال و حول و وَلا می ندازه ! انگار آدم چه قرار مهمی داره ، تا مثلاً زمان ارسال آثار و هنر نمائی ها تموم شه ، همه بدو بدو می کنن برا ارسال آثارشون ، بعدم انتظار و انتظار تا رونمائی آثار و اینجا قسمت خوب بازیه که همه رو به ذوق و شوق میاره ، حدس زدن و انتخاب و توصیف و تشبیه و گاهی نقد و تحلیل !  

 

کلی خوش می گذره و ممکنه با خیلی ها آشنا شی یا بیشتر آشنا شی ، یا مثلاً بعضی مخاطبای خاموش اینطور وقتا روشن می شن یا حتی اونا هم ترغیب یا گاهی وادار!! به وبلاگ نویسی می شن ( آیکن میلاد که به زور!!! قراره به زودی وبلاگ بزنه ! ) کلاً این بازیا خیلی توو روحیه آدم تاثیر می زاره ! این بازیایی که بانی اونها کرگدن بود و هم اکنون هم کیامهر داره با خلاقیت هاش همچنان به این بازی ها ادامه می ده و هر از چند گاهی که حس می کنه فضای بلاگستان سوت و کور شده ، یه بازی راه می ندازه و همه رو به وجد میاره ! این روزا هم که خودتون در جریانید ، بازی یا بهتره بگم مسابقه ی خوش صداترین ها در آکادمی ِ موسیقی ِ کیا برقراره ! تا پنج شنبه شب فرصت داشتیم هنرنمائی هامون رو به ایمیل کیامهر ارسال کنیم و جمعه ( دیروز ) ساعت ۷ غروب از صداها رونمائی شد و از دیروز تا حالا همه اونجا جمعن که صداهارو گوش کنن و رای بدن ! تا فردا شب ، یعنی یکشنبه ساعت ۲۴ فرصت هست برای رای دادن و سپس صاحبان ِ این صداها معرفی می شن !!! 

 

جا داره اینجا برای بار چندم از کیامهر به خاطر زحماتی که در این چند روزه کشیده و فضائی حرفه ای و در عین حال زیبا برای این مسابقه ترتیب داده و کلی همه رو شاد کرده ، تشکر کنم و همچنین از همسر بسیار مهربانش ، مهربان که حتماً این مدت همراه او بوده و کمکش کرده و اصلاً به خاطر صبوری ِ زیادش ازش ممنونم! 

 

در این بازی ۹۹ نفر شرکت کردن ! هر ۹۹ صدارو شنیدم و لذت بردم ! خب بعضی ها واقعاً صدای فوق العاده ای داشتن و بقیه هم صداشون شاید معمولی بود ولی دلنشین بود ! اما بد صدا نداشتیم ! اصلاً مگه صدا هم بد می شه ؟! اونم صدای آدم هایی با قلب های گرم و قرمز ، آدمهایی که با تمام عشقشون آواز یا دکلمه ای رو خووندن که توو این بازی شرکت کنن فقط محض این که دور هم باشیم ، دوست باشیم و بهمون خوش بگذره ! فقط برای این که ازین روزا و شبا خاطره بسازیم ، توو کامنت دونی ِ وبلاگ ِ کیامهر جمع شیم و بگیم و بخندیم و بعدها مدام ازین خاطرات یاد کنیم و هر بار لبخندی رو مهمون لب هامون کنیم !  

 

یه چیزی رو می خوام این جا بگم ، این که بعضیامون ممکنه صدامون خوب باشه ولی مثلاً آواز یا ترانه ای که انتخاب می کنیم برا خوندن به جنس ِ صدامون نخوره و همین باعث شه که صدامون خیلی خوب به نظر نیاد ! پس باید با جنس ِ صدامون آشنا شیم و با تمرین ِ زیاد تشخیص بدیم که چه ترانه هایی به صدامون می خوره ! من این کشفیات رو در طول این مسابقه و با گوش دادن ِ ۹۹ فایل بدست آوردم ! کم نیستا !!! ( فلوت زن کارشناس می شود !

 

خب ، بی صبرانه منتظرم تا فرداشب شه که هم نفرات برتر مسابقه انتخاب بشن و هم ( این خیلی مهم تره ! ) بدونم این همه صداهای دوست داشتنی ( منظورم هر ۹۹ تا صداستا !!! ) متعلق به چه کسانیه ؟! 

 

اگه هنوز در این انتخابات شرکت نکردید حتماً برید شرکت کنید تا هم رای بدید و هم از شنیدن این همه صداهای دلنشین و خاطره ساز محروم نشید ! پس بزن که بری ! 

 

 

تَه نوشت ۱: این یه هفته بیشتر ِ پُست هام مربوط به این مسابقه بوده ! خب وقتی کیامهر این همه وقت و انرژی و حتی پُست هاش رو برای این مسابقه صرف کرده ، خب چه اشکال داره ما هم دو سه تا پُست صرف ِ این مسابقه ی دلشاد کن ، بکنیم ! البته من که فقط دو تا پُستم مربوط به این مسابقه بوده تا حالا و توو دو پُست ِ دیگم هم فقط اشاره ای شده در تَه نوشت ها ! 

 

تَه نوشت ۲: دنیای ِ این روزای من هم قد ِ آکواریومم شده ! عجیب حال و هوا و زندگی ِ این ماهیارو دوست دارم ! کاش منم ماهی بودم !!! 

 

تَه نوشت ۳: صرفاً جهت ِ زیاد شدن تعداد ِ تَه نوشت هاست و ارزش ِ دیگری ندارد .