سکوت ، زبان ِ صبوری ست!
خاموش می مانی
نه اینکه حرفی برای گُفتن نباشد ،
وُسعت ِ معنای انتظار
در کوچکی ِ حجم ِ کلمات نمی گُنجد!
گاه تنها به آهی روزگار می گذرانی
و گاه به اشکی ، غُبار ِ غم می تکانی
اما تنها کورسویی از امید
چشمان ِ خواب آلوده را
به باز ماندن محکوم می کند...
چیست این زمزمه دیگر بار
که در تو تکرار می شود:
"اندکی صبر ، اندکی صبر
سحر نزدیک است..."
حنانه
خوب باشید همیشه دوستانِ بی انتهای من...
تو هم همیشه خوب باشی حنانه ی عزیز :)
مرسی رها جان.
سلام حنانه جونم!
امروز چه روز خوبیه!
نتایج کنکور اومد و منم خوشحالم!
دلم تنگ شد برای اینجا
بااینکه میدونستم نیستی به امید برگشتنت اومدم اینجا و دیدم که دوباره آپی!
خوشحالم از بودن دوبارت
خدایا شکرت بخاطر اینهمه لبخندی که امروز بهم هدیه دادی...
تو که نبودی دلم تنگ بود..
یار دیرینه من!
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام یغما جون.
خوشحالم برات! برای اینکه خنده روی لبهات نشسته و امیدوارم این خنده دائمی باشه!
منونم از محبتهات عزیزم.
فرصت ندارم دائم اینجا بشم مثل گذشته ، اما هر از گاهی سری می زنم که بدونید هستم و به یادتونم و دلتنگتون!
سلاااااااااااااام
چه عجب خانمممم
چقدر خوبه که آخر متنت امید هست....
و تو تا همیشه دوست مایی و عزیز
حتی اگر ننویسی..اما هستی
درست مثل سکوتی که سرشار از ناگفته هاست و انتظار برای رسیدن سحر..
دلم برات تنگ شده بود حنانه..مرسی که نوشتی ..
فکر نکنی فراموش شدی!!!! من که همیشه به یادتم. اون روزایی که با شور و شوق می نوشتی
حنانه نازنین خوش صدای من
http://upload7.ir/images/32847768856023978464.jpg
دوستان عزیز این عکس را حتما ببینید تا دوستان خوب و بد رو بشناسید
http://upload7.ir/images/32847768856023978464.jpg
دوستان عزیز این عکس را حتما ببینید تا دوستان خوب و بد رو بشناسید
خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا .... یک سال شاید ...
خوشحالم که هنوز مینویسی ....
سلام حنانه جونم من و یادته؟! کاملا اتفاقی رفته بودم پستای سال 89 رو میخوندم کامنتتو دیدم ییهو یادم افتاد که ... ای وای! جزیره رویاهای آبی .... حنانه ... فلوت زن ...
بعد دیگه اومدم بگم من وجود دارم :دی
اندکی صبر..
سلام
نمیخوای برگردی؟
من دلم اون روزا رو میخواد چه همه دوستای خوب من باهم رفتن
برگرد و برامون بنویس
لطفا
لطفا ...!