فلوت نیوز

وقتی یه مدت از خونه و زندگیت و دوست و همسایه هات دور می شی وقتی بر می گردی یه کم احساس غریبی می کنی . حال و روز ِ منه که هی می رم و 20 ، 25 روز نیستم و دوباره میام یه سرکشی می کنم و دوباره می رم تا 20 ، 25 روز ِ دیگه! چه کنم که تعطیلی بود و باز دسترسی به نت نبود، حالا فک می کنین توو چه دهات کوره ای زندگی می کنم که هی می گم دسترسی به اینترنت نیست ، والله خب نزدیک به 20 روزی سر کار نبودم و برا همین نمی شد بیام نت ، از اون طرفم خط تلفن خونه مشکلاتی داره که طول می کشه تا نتش وصل شه ، وقت و حوصله ی کافی نت رفتن هم که نداریم ، گوشیم هم اینترنتش فعال نیست ، پس چی می شه ، دست ِ ما از دنیای مجازی کوتاه می شه و بی خبر از احوال دوستان !


خب ، چه خبرا ؟! بدون ِ ما خوش می گذره ؟!

فلوت زن یه مدته که صداش در نیومده و ننواخته و باید دوباره سازش رو تر و تمیز کنه و جَلا بده و شروع کنه به نواختن !


علی رفت و الحمدالله تا حدود زیادی جا افتاده و می گه فقط تنها چیزی که آدم رو اذیت می کنه دوری و دلتنگی برای خونوادس ! علی همیشه می گفت برم از اینجا و راحت شم ، ولی حالا می گه لحظه شماری می کنم که تعطیلات بین ترم برسه و بیام ایران و ببینمتون ! در کل خوبه و در حال تلاش و تکاپو !


ایام عیدی یه سفر رفتیم یزد که خیلی خوب بود و خوش گذشت! همیشه دیدن جاهای جدید ، آدم های جدید با فرهنگ و زبون یا لهجه ی متفاوت منو به وجد میاره ! شنیدن لهجه ی شیرین ِ یزدی ها برام خیلی خیلی جالب بود ! خونه های قدیمی ِ یزد فوق العاده بودن ! روستاهای اطرافش ، عقاب کوه و... . خلاصه سفری بود برای خودش ! اگه فرصت داشتم حتماً عکساشو می ذاشتم. در راه ِ برگشت از روستای ابیانه هم دیدن کردیم که به نظرم محشر بود ! روستایی که هیچ کوچه ی بُن بستی نداره یعنی همه ی کوچه هاش به هم راه دارن و هر چی می ری بازم باید بری ، منم که حس ِ کنجکاویم ولَم نمی کرد و دلم می خواست برم تا ببینم بلاخره به کجا می رسم.

نگفتم از کیک یزدی های داغ و تازه ای که عطرش آدم رو مست می کرد ، یزد بری و کیکی یزدی نخوری ؟

در کل خیلی سفر ِ خوبی بود و جای همگی خالی ! بعد از مدت ها ، این سفر یه مُسکّنِ روحی بود برام ! حالم خیلی بهتره !


دلم برای همتون تنگ شده !

هر چند با تاخیر ، سال نو مبارک!

سال ِ خوبی باشه برا تک تکتون ، سالی که بتونین از ته ِ دل بخندین و توو دریای زندگی ، نهنگی شنا کنین !





تَه نوشت  فعلاً  یُخدی !



نظرات 8 + ارسال نظر
ماندانا یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 16:08 http://wildtigress.blogsky

سلام من هم داداشی که ازم کوچکتره ازدواج کرد زدم زیر گریه برای اینکه جای خالیشو حس نکنم توی تختش میخوابم حالا خوبه نزدیک هستیم

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
به سلامتی ! خوشبخت بشن !

می فهمم ، اونم یه جور دلتنگیه دیگه !

فرزانه یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 16:44 http://www.boloure-roya.blogfa.com

بازگشت پیروزمندانه شما رو تبریک می گوییییییییم

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
پیروزمندانه !!!!
مرسی.

مریم نگار (مامانگار یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 17:24

سلااااااااااااااااام...سال نو مبارک...
...بابا کجاهااااایی شما...
....امیدوارم هرجا هستی و هرکاری میکنی...خوش و شاد باشی عزیزگلم..

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام مامانگار عزیزم.
سال نوی شمام مبارک.
چی بگم والله ! دیگه خودمم نمی دونم کٍٍٍٍٍِِِی هستم و کی نیستم...
ممنونم از محبت های همیشگیتون.

دل آرام یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 17:42 http://delaramam.blogsky.com

سلااااااام خوش اومدی عزیزم
سال نو شما هم مبارک
امیدوارم برادرت از بودنش در اون کشور خوشحال و راضی باشه و زود بیاد تا دلتنگی رفع بشه
خوشحالم که عید خوبی داشتی ، منم ابیانه رفتم جای قشنگیه . ایشالا زود ِ زود برگردی به دنیای نت .

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خانومی.
مرسی عزیزم.
از آرزوی خوبت هم ممنون.
آره ابیانه فوق العادست!

انشالله بتونم بیشتر اینجا باشم...

فاطمه شمیم یار یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 18:11

سلاممم عزیز جان
همچنان و پیوسته خوش اومدی ...
این فلوت نیوز تون منو کشتوند
ای بابا این بلاگ اسکای هم با این آیکوناش والا
در همین راستا آیکون کلی بغل و بوس و خوش امد گویی

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام فاطمه جان.
ممنونم.

مرسی از آیکونای انرژی بخشت !

عارفه یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 19:46 http://inrozha.blogsky.com/

من که هربار میبینم اسم فلوت زن روی بام تو لیست وبلاگ های به روزه خوشحال میشم هرجا هستی با نت بی نت دلت شاد باشه حنانه آخر هم سلام

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.

مرسی از محبتات خانومی.

آوا یکشنبه 20 فروردین 1391 ساعت 22:38

چه عـــــــــــــــــــــــــــــــــــجبه
بانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بابا چشمامون خشـک شد به
در....خوش بحالت یزدرفتی
انقــده دوس دارم برم یزد
خوشــــــحالم که بهتون
خوش گذشته بانو.....
بـــــــازم سربزنین به
خونتون
یاحق...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام آوا جونم.
دلم برا کامنتای کَجَکیت تنگ شده بود!!!
مرسی. انشالله تو هم بری یزد به زودی ، خیلی خوبه!
چَشم ، بیشتر سر می زنیم ، یه وقت مزاحم نباشیم!

سروش سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1391 ساعت 18:19 http://0osorousho0.blogfa.com/

سلام...
روون بود.اما قافیه هاش انگار همش تکرار میشد.
در کل خوشم اومد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد